جدول جو
جدول جو

معنی چوباق - جستجوی لغت در جدول جو

چوباق
چپق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چوپان، شبان، راعی، شبان و گله بان و محافظ وحارس گوسپندان و اسبان، (ناظم الاطباء) :
به چوبان بفرمود تا هرچه بود
فسیله بیارد بکردار دود،
فردوسی،
گله دار و چوبان همه کشته شد
سر بخت ایرانیان گشته شد،
فردوسی،
چو از روز یک ساعت اندرگذشت
بیامد بدرگاه چوبان ز دشت،
فردوسی،
رجوع به چوپان و شبان شود
لغت نامه دهخدا
نام رودخانه ای است که به بحرخزر میریزد و محل صید ماهی میباشد
لغت نامه دهخدا
رجوع به چماق شود
لغت نامه دهخدا
صورتی از چلاق، رجوع به چلاق شود
لغت نامه دهخدا
نام ولایتی است از ترکستان که در حینی که چنگیزخان ممالک خود را به پسران چهارگانه تقسیم میکرد آن ولایت را به اوکتای قاآن مقرر داشت، اسب آنجا بخوبی اشتهار دارد، (سنگلاخ)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوبان
تصویر چوبان
شبان، گله بان، محافظ و حارس گوسپندان و اسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوماق
تصویر چوماق
گرز آهنی شش پر عمود، چوبدست سر گره دار، آلت تناسل مرد نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چولاق
تصویر چولاق
کسی که دست یاپای شکسته یا بریده دارد (و بیشتر در پا مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی