جدول جو
جدول جو

معنی چواکک - جستجوی لغت در جدول جو

چواکک
(چُ کَ)
رجوع به چواک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ کَ)
صورتی از چوچگک است بمعنی جوجۀ کوچک. فروخ. (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
ای چوچکک بسال و ببالا بلند زه
ای با دو زلف تافته چون دو کمند زه.
طاهر فضل (از حاشیه فرهنگ اسدی).
رجوع به چوچگک شود
لغت نامه دهخدا
(چُ)
نانی باشد که آن را بروغن بریان کنند. (جهانگیری). نانی که آن را بروغن بریان کنند و آن را چواکک نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) :
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چواک است و مقیل و ملبار.
بسحاق اطعمه (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جانورکی است که در ویرانه ها آشیانه کند و آن را بوم نیز گویند. (جهانگیری). جغد را گویند، و آن پرنده ای است نامبارک و پیوسته در خرابه ها آشیان کند. و بوم را هم گفته اند و او نیز پرنده ای است از جنس جغد، لیکن بسیار بزرگ میباشد. (برهان) (آنندراج). نوعی از بوه و بوم که همه شب آواز کند: ضوع، بوم نر. (یادداشت مؤلف). رجوع به بوم شود، فروخ ماکیان. جوجۀ ماکیان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
آهو با شیر کی تواند کوشید
چوکک با باز کی تواند پرید.
منوچهری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا