برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن، برای مثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن، برای مِثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
شهری بوده است در جنوب دریاچۀ زره بار کردستان، واقع در کوهستان زاگرس که در قرن هفتم قبل از میلاد در اورامان بوسیلۀ دولت آشور بنا شد، آشوریان آنجا را کرسی ولایتی بزرگ کردند و آن را ’کارشاروکین’ نامیدند، حاکم این شهر که دست نشاندۀ دولت آشور بود در گزارشی که به سناخریب پادشاه آشور داد مینویسد که در اطراف ما (شهر هارهار) آرامشی برقرار است، امادر نواحی جنوب ایشپه بره که دوست آشور است دوچار جنگ است و واکسار (هوخشتره) توطئه بر ضد حاکم شهر خود دیده است، هوخشتره پادشاه مادی در حدود 615 قبل از میلاد شهر هارهار، واقع در ایالت قدیم لولویی را به تصرف آورد و به این ترتیب راه او بجانب شمال آشور بازشد، (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی)
شهری بوده است در جنوب دریاچۀ زره بار کردستان، واقع در کوهستان زاگرس که در قرن هفتم قبل از میلاد در اورامان بوسیلۀ دولت آشور بنا شد، آشوریان آنجا را کرسی ولایتی بزرگ کردند و آن را ’کارشاروکین’ نامیدند، حاکم این شهر که دست نشاندۀ دولت آشور بود در گزارشی که به سناخریب پادشاه آشور داد مینویسد که در اطراف ما (شهر هارهار) آرامشی برقرار است، امادر نواحی جنوب ایشپه بره که دوست آشور است دوچار جنگ است و واکسار (هوخشتره) توطئه بر ضد حاکم شهر خود دیده است، هوخشتره پادشاه مادی در حدود 615 قبل از میلاد شهر هارهار، واقع در ایالت قدیم لولویی را به تصرف آورد و به این ترتیب راه او بجانب شمال آشور بازشد، (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی)
چهار روز آخر چلۀ بزرگ (هفتم تا دهم بهمن ماه)، و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان، (یازدهم تا چهاردهم بهمن ماه) (از ناظم الاطباء)، نام هشت روز از زمستان که چهار روز آن در آخر چلۀ بزرگ و چهار روز در اول چلۀ کوچک است، نام هشت روز از فصل زمستان که از سی و ششمین روز تا چهل و چهارمین روز را شامل است بمعنی برابری و هم چشمی و همتائی کردن مخالفین با یکدیگر چنانکه دوچار شدن هم افادۀ همین معنی میکند که دو نفر از سویی و دو از سویی و هم چنین است چار از سویی و چار از سویی دیگر که مقابلۀ مقدمۀمقاتله است، (آنندراج)، رجوع به چارچار کردن شود
چهار روز آخر چلۀ بزرگ (هفتم تا دهم بهمن ماه)، و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان، (یازدهم تا چهاردهم بهمن ماه) (از ناظم الاطباء)، نام هشت روز از زمستان که چهار روز آن در آخر چلۀ بزرگ و چهار روز در اول چلۀ کوچک است، نام هشت روز از فصل زمستان که از سی و ششمین روز تا چهل و چهارمین روز را شامل است بمعنی برابری و هم چشمی و همتائی کردن مخالفین با یکدیگر چنانکه دوچار شدن هم افادۀ همین معنی میکند که دو نفر از سویی و دو از سویی و هم چنین است چار از سویی و چار از سویی دیگر که مقابلۀ مقدمۀمقاتله است، (آنندراج)، رجوع به چارچار کردن شود
ازقرای اربابی استرآباد است. از قنات آبیاری میشود. (مرآت البلدان ج 4 ص 298). از دهات استرآباد رستاق است. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 170)
ازقرای اربابی استرآباد است. از قنات آبیاری میشود. (مرآت البلدان ج 4 ص 298). از دهات استرآباد رستاق است. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 170)
چهارخلیفه. خلفای راشدین. چهارگزین: خسروا هست جای باطنیان قم و کاشان و آبه و طبرش آبروی چهاریار بدار واندرین چارجای زن آتش. ؟ (از راحهالصدور). به برزاخان گفت به یاری چهاریار باصفا و ده یار بهشتی... میروم و سر شاه عباس را با نوچه های او می آورم. رجوع به چاریار شود. (حسین کرد)
چهارخلیفه. خلفای راشدین. چهارگزین: خسروا هست جای باطنیان قم و کاشان و آبه و طبرش آبروی چهاریار بدار واندرین چارجای زن آتش. ؟ (از راحهالصدور). به برزاخان گفت به یاری چهاریار باصفا و ده یار بهشتی... میروم و سر شاه عباس را با نوچه های او می آورم. رجوع به چاریار شود. (حسین کرد)
مرکب از: چهار + دهاه، جمع واژۀ داهی، ، یعنی چهارگربزان و چهارزیرکان و مراد معاویه بن ابی سفیان، زیاد بن ابیه، عمرو بن العاص، مغیره بن شعبه باشد: آن خداوند در بحر تفکر بطلب درّ صواب غوطه خورد و رائی زد که هرگز اندیشۀ آن چهار شخص که دهاه عرب بوده اند،یعنی معاویه و زیاد و عمرو بن العاص و مغیره بن شعبه به کنه آن نرسیدی. (المضاف الی بدایعالازمان ص 12)
مرکب از: چهار + دُهاه، جَمعِ واژۀ داهی، ، یعنی چهارگربزان و چهارزیرکان و مراد معاویه بن ابی سفیان، زیاد بن ابیه، عمرو بن العاص، مغیره بن شعبه باشد: آن خداوند در بحر تفکر بطلب درّ صواب غوطه خورد و رائی زد که هرگز اندیشۀ آن چهار شخص که دهاه عرب بوده اند،یعنی معاویه و زیاد و عمرو بن العاص و مغیره بن شعبه به کُنه آن نرسیدی. (المضاف الی بدایعالازمان ص 12)
مرکب از دو عدد اصلی ’چهار’ و ’هزار’ عدد واقع بین سه هزار نهصد نود و نه و چهار هزار و یک. اربع الف: اگر قلعۀ چنار به من گذارید پسر خود را با چهارهزار سوار به خدمت پادشاه فرستم. (تاریخ شاهی 186). شیرخان بعد به دست آوردن قلعه رهتاس سر به فلک برد و در خیال ملک گیری کمر چست بربست خواص خان را با چهارهزارسوار براجه جهار کهند فرستاد. (تاریخ شاهی ص 191)
مرکب از دو عدد اصلی ’چهار’ و ’هزار’ عدد واقع بین سه هزار نهصد نود و نه و چهار هزار و یک. اربع الف: اگر قلعۀ چنار به من گذارید پسر خود را با چهارهزار سوار به خدمت پادشاه فرستم. (تاریخ شاهی 186). شیرخان بعد به دست آوردن قلعه رهتاس سر به فلک برد و در خیال ملک گیری کمر چست بربست خواص خان را با چهارهزارسوار براجه جهار کهند فرستاد. (تاریخ شاهی ص 191)