جدول جو
جدول جو

معنی چهارمیخ - جستجوی لغت در جدول جو

چهارمیخ
چهار میخ فلزی یا چوبی که به شکل مربع بر زمین یا دیوارکوبیده شود و دست و پای محکوم را برای شکنجه به آن ببندند، کنایه از گرفتار و اسیر
فرهنگ فارسی عمید
چهارمیخ(چَ / چِ)
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار به شکل مربع یا مربعمستطیل بکوبند و چهارگوشۀ چیزی را بدان ببندند. (فرهنگ فارسی معین). عراصیف، چهارمیخ چوب پالان، نوعی شکنجه، بدان سان که دو دست و پای کسی را از چهار جانب کشیده دارند و هر یک را به میخی ببندند خواه بر روی زمین و خواه بر دیوار: هیچ دانۀ مخالفت و خیانت به کشتن و شکنجه و چهارمیخ میماند. (بهاءالدین ولد) ، چهارعنصر، عمل لواط. (ناظم الاطباء). رجوع به چارمیخ شود.
- به چهارمیخ کشیدن، شکنجه و آزار کردن. تعذیب کردن. به عقابین کشیدن.
- چهارمیخ حیات، کنایه از عناصر چهارگانه است. (غیاث اللغات) (آنندراج).
، چهار باد شمال و جنوب و صبا و دبور. صبا بادی است که از جانب مشرق وزد و دبور بادی که از جانب مغرب وزد. (از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
چهارمیخ
چهار عدد میخ که روی زمین یا دیوار به شکل مربع یا مستطیل بکوبند، نوعی شکنجه که چهاردست و پای کسی را به چهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند
تصویری از چهارمیخ
تصویر چهارمیخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چارمیخ
تصویر چارمیخ
چهارمیخ، برای مثال گر جز به تو محکم است بیخم / برکش چو صلیب چارمیخم (نظامی۳ - ۴۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
چهارمیخ، نوعی شکنجه، معروف است و آن چنان باشد که شخصی را خواهند شکنجه کنند بر پشت یا به روی خوابانند و چهار دست و پای او را به میخ بندند، (برهان)، نوعی از سیاست مقرری و آن چنان باشد که شخصی را که خواهند شکنجه کنند بر پشت یا به رو بخوابانند و هر چهار دست و پای او را محکم بر میخ بربندند، (آنندراج)، نوعی از تعذیب که مجرم را به چهارمیخ دست و پا بندند، (غیاث) :
عدل تو ظلم و فتنه را نعل گرفت لاجرم
هر دو چو نعل مانده اند ازتو به چارمیخ در،
مجیر بیلقانی،
جان یوسف زاد را کآزاد کردۀ همت است
وا رهان زین چارمیخ هفت زندان وا رهان،
خاقانی،
درختی است شش پهلو وچاربیخ
تنی چند را بسته بر چارمیخ،
نظامی،
یا برین تخت شمع من مفروز
یا چو تختم به چارمیخ بدوز،
نظامی،
دشمنش چون درخت بیخ زده
بر در او به چارمیخ زده،
نظامی،
دچار چارمیخ و شکنجه و عذاب و قطع دستها میشود، (بهاءالدین ولد)،
خون خوری در چارمیخ تنگنا
در میان حبس و انجاس و عنا،
مولوی،
چارمیخ شه ز رحمت دور نی
چارمیخ حاسدی مغفور نی،
مولوی،
دعوی خود را چو کاذب یافت پیش خلق تو
خویش را بر چارمیخ خار زدناچار گل،
اشرف (از آنندراج)،
، کنایه از عناصر اربعه هم هست، (برهان) :
شش جهت را ز هفت بیخ برآر
نه فلک را به چارمیخ برآر،
نظامی،
، عمل لواطه را نیزگویند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ خَ / خِ)
استوار و محکم و پابرجا. رجوع به چارمیخه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ رُ)
منسوب به چهارم. آنکه در مرتبۀ چهارم قرار دارد. چهارمین یا چیزی که در مرتبۀ میان سوم و پنجم است
لغت نامه دهخدا
(چَ)
خلفاء اربعه. (غیاث اللغات) (آنندراج). خلفاء راشدین. چاریار
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ده کوچکی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان در 8500 گزی شمال اردستان کنار راه فرعی چهارمیل به شهراب واقع شده. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ رُ)
منسوب به عدد چهار. چیزی در مرتبۀ چهارم. که میان مرتبۀ سوم و پنجم قرار دارد. رجوع به چهارم و چارمین شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
چهارریشه. بیخ کاسنی، بیخ رازیانه، بیخ کبر و بیخ کرفس را گویند، چهارعنصر:
دو شاخ گیسوی او چون چهاربیخ حیات
به هر کجا که اثر کرد اخرج المرعی.
خاقانی.
رجوع به چاربیخ شود
لغت نامه دهخدا
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار بشکل مربع یا مستطیل بکوبند و چهار گوشه چیزی را بدان ببندند، نوعی شکنجه که چهار دست و پای کسی را بچهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند، چهار عنصر (ناظم الاطباء)، عمل لواط (ناظم الاطباء)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شکنجه معروف است که شخص را بخوابانند و دست و پای او را به میخ بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
الرّابع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
Fourthly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quatrième
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
cuarto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
четвертый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
viertens
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
четвертий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
czwórty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
第四
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quarto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
چوتھا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
চতুর্থ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
ya nne
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
dördüncü olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
네 번째로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
第四に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
רביעי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
चौथे
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quarto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
ลำดับที่สี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
vierde
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
keempat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی