جدول جو
جدول جو

معنی چهارمهران - جستجوی لغت در جدول جو

چهارمهران
(چَ مِ)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 27هزارگزی شمال الیگودرز کنار راه مالرو دارباغ به گل گرد واقع است. 103 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی و صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهارمضراب
تصویر چهارمضراب
نوعی آهنگ موسیقی و نواختن ساز
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
از قرای کوهکیلویۀ فارس است. (مرآت البلدان ج 4 ص 298). ده کوچکی است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 60هزارگزی شمال اردل واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ)
اصطلاح موسیقی است واین اصطلاح شاید از چهار سیم تار قدیم گرفته شده باشد. و آن ضربی است از آهنگهای ضربی در موسیقی ایرانی و مقید است به اوزان دو ضرب مرکب و بندرت سه ضرب (مرکب یا ساده) و این قطعۀ ضربی در ابتدای آوازها به وسیلۀ آلات موسیقی (آلات موسیقی سیمی) نواخته می شود و در اصل مخصوص تار و سه تار بوده ولی اکنون در پیانو و ویولون هم رایج شده است و سرآغاز یا مبین و نمایندۀ حالات دستگاهی است که نوازنده به دنبال آن خواهد نواخت. چهار مضراب را برای هر یک از دستگاهها و آوازها و بیات ها و احیاناً گوشه ها میتوان ساخت و نواخت
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دَ)
امهات اربعه. عناصر چهارگانه. آب و باد و خاک و آتش. چهارآخشیجان:
خصم تو چهارمادران را
فرزند یگانه ای است خنثی.
؟
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان. در 28هزارگزی باختر سنقر و 4هزارگزی باختر سیرکوه واقع است، 270 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، حبوبات، توتون است. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
جزء کهکیلویه است، (مرآت البلدان ج 4 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(چَمَ هََ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. در 74هزارگزی شمال باختری مشهد و یک کیلومتری شمال شوسۀ مشهد به قوچان واقع است. جلگه ومعتدل است، 212 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، چغندر و سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا