جدول جو
جدول جو

معنی چهارصباح - جستجوی لغت در جدول جو

چهارصباح
(چَ / چِ صَ)
چهارروز. چهاربامداد. چهارصباح عمر. چهارروز عمر. چهارروزۀ عمر. چهارروزۀ زندگانی. و از آن کوتاهی مدت اراده کنند. و یا کوتاه وانمود کردن مدت خواهند، هرچند که کوتاه نباشد. سپنج. رجوع به چارصباح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ)
چارروز. چارروزۀ عمر. چندروزۀ عمر، چارصباحی زنده بودن
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
مخفف چهاربافت. که بافت چهار دارد. (پارچه) ، نوعی از ابریشم اعلا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
اصطلاحی بوده است. شاید مانند چهارخیابان امروز؟ (یادداشت مؤلف) : چارباغ. رجوع به چارباغ شود: آنسال مقام افتاد به نشابور خواست که دیگر زمین خرد تا برای چهارباغ باشد و به ده هزار درم بخرید از سه کدخدای. (تاریخ بیهقی چ ادیب 621). و دیگر از در ریگستان تا دشتک بتمام خانه های موزون منقش عالی سنگین و مهمانخانه های مصور و چهارباغهای خوش و سرحوضهای نیکو... و در این چهارباغها میوه های الوان فراوان... (تاریخ بخارا33)
نام آهنگی در موسیقی. چهارپاره. رجوع به ذیل کلمه آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نام خیابان وسیعی است در شهر اصفهان که از محاذی مغرب عمارت چهل ستون به طرف جنوب ممتد است و از جمله اماکن تاریخی ایران میباشد. رجوع به چارباغ اصفهان شود
دهی است از بخش خوانسار شهرستان گلپایگان. 720 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود محصولش غلات، تنباکو و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
صبا و دبور و شمال و جنوب. صبا باد مشرق است و دبور بادی که از طرف مغرب وزد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهار باغ
تصویر چهار باغ
چار باغ چار پاره چالپاره
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان کوهستان غرب واقع در منطقه ی چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی