جدول جو
جدول جو

معنی چهاردریچه - جستجوی لغت در جدول جو

چهاردریچه(چَ / چِ دَ چَ/ چِ)
کنایه از چشم و گوش و دهان و بینی است. (از شرفنامۀ منیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از چهارعنصر است، کنایه از کسی است که بر یک سخن نماند. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ بُ چَ)
شعبه ای از ایل جاکی کوه گیلویه از ایلات فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88). و آن شامل چهار ایل بویراحمد، چرام، دشمن زیاری و نوئی است. رجوع به طایفۀ جاکی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ فَ ضَ)
نام دهستانی در حومه شهرستان بندر انزلی است. قراء این دهستان در حومه بندر انزلی تا شعاع 6 فرسخ واقع است و از 22 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آنها روی هم رفته در حدود 16هزار نفر میباشد و قراء مهم آن به شرح زیر است: آبکنار، کپورچال، سنگاچین، خمیران، کلور و بشمن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دَ)
سراپرده. خیمه. رجوع به شامیانه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دِ)
از اعمال ارجان است و ارجان از اعمال پارس است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 148 و ص 120 چ کمبریج)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ رِ)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهار دریچه
تصویر چهار دریچه
گوش چشم بینی و دهان
فرهنگ لغت هوشیار