جدول جو
جدول جو

معنی چهارخایگی - جستجوی لغت در جدول جو

چهارخایگی(چَ / چِ یَ / یِ)
حالت و چگونگی چهارخایه. مجازاً دلیری و جنگجوئی. گندآوری. خایه داری، زن بارگی. داشتن میل فراوان بزنان. رجوع به چارخایگی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ)
شجاعت و جنگجویی، میل وافر به زنان داشتن:
پیرانه سر که پشت امیدی دوتا شده
از چارخایگی دو سه جا کدخدا شده.
امیدی (از آنندراج).
، کنایه از مفسدی و حیله گری.
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ نَ / نِ)
حالت وکیفیت چهارشانه. آنکه سینه و پشت و شانه های نیرومندو قوی دارد. صفت چهارشانه. رجوع به چهارشانه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ لَ / لِ)
چهارساله بودن، حالت و چگونگی چهارساله. رجوع به چارسالگی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ یَ / یِ)
که خایه چهار دارد، مجازاً جگرآور. دلیر. گندآور. خایه دار. نرمنش. مرد مرد:
گر کندۀ بینی ترا تخته کنند
هر در که از او کنند یک لخته کنند
تا کی بود این چهارخایه زینسان
خوب است که بینی ترا اخته کنند.
شرف الدین شفائی.
، پردلی درشکار. (اشتینگاس) ، ستیزه جو. جنگخواه. جنگ آرزو (اشتینگاس) ، زن باره. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا