جدول جو
جدول جو

معنی چهارخانه - جستجوی لغت در جدول جو

چهارخانه
(چَ / چِ نَ / نِ)
شکنبۀ گوسپند، نوعی طعام که گیپا نیزگویند، نان قندی نازک، نوعی رشتۀ فرنگی که از خمیر سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چهارخانه
(چَ / چِ نَ / نِ)
که خانه های چهارگانه داشته باشد. که نقش چهار گوشه و خانه های منظم (مربع) داشته باشد. شطرنجی: پارچۀ چهارخانه، پارچه ای که خانه های مربعشکل داشته باشد
لغت نامه دهخدا
چهارخانه
مربّعٌ
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به عربی
چهارخانه
Plaid
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چهارخانه
à carreaux
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چهارخانه
格子模様
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چهارخانه
kariert
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به آلمانی
چهارخانه
в клітку
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چهارخانه
w kratkę
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به لهستانی
چهارخانه
格子图案的
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به چینی
چهارخانه
xadrez
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چهارخانه
a quadretti
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چهارخانه
a cuadros
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چهارخانه
geruit
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به هلندی
چهارخانه
체크무늬
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به کره ای
چهارخانه
ลายตาราง
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به تایلندی
چهارخانه
kotak-kotak
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
چهارخانه
चौकड़ी
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به هندی
چهارخانه
משובץ
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به عبری
چهارخانه
چارخانه
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به اردو
چهارخانه
কারেক
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به بنگالی
چهارخانه
mchele
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چهارخانه
в клетку
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به روسی
چهارخانه
kareli
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بت خانه، بتکده، برای مثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲)، بنای زیبا و باشکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارشانه
تصویر چهارشانه
ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ نَ / نِ)
رجوع به جهودانه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ نَ / نِ)
دارای شانه های پهن و گشاده. با سینه ای پهن و قوی و پشتی فراخ. میانه بالائی با استخوان های درشت و سینه و کتفهای پهن و گشاده. دوبهری. مربوع الخلق. مربوع القامه، تنومند. رجوع به چارشانه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ نَ / نِ)
یاران و هم پیمانان چهارگانه که بر بنی امیه قیام خواستندی کرد. حسین بن علی (ع) عبدالله بن عمر. عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن زبیر. (یادداشت مؤلف) : و معاویه از بهر این چهارگانه که بیعت نکرده اند به مدینه آمد. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
(چَ نِ)
ده کوچکی است از دهستان اصفاک بخش طبس شهرستان فردوس، در 63هزارگزی جنوب خاوری طبس واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
آن شهریست خرم به ترکستان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
بتخانه، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (برهان). بتخانه، و این مجاز است، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (آنندراج). بت خانه. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) :
آئین عید کردی جشن بهار ساز
اندر بهارخانه چو بت خانه بهار.
سوزنی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهارخانه
تصویر نهارخانه
جایی که مردم غذای ظهر را در آن صرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارشانه
تصویر چهارشانه
((~. نِ))
مرد تنومند که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی معین