دارای چهار اسب. - کالسکۀ چهاراسبه، که با چهار اسب کشیده شود. (یادداشت مؤلف). کالسکه ای که چهار اسب به آن بسته باشند. کالسکه ای که با نیروی چهار اسب حرکت کند. ، کنایه است از باسرعت و شتاب بسیار. چاراسبه
دارای چهار اسب. - کالسکۀ چهاراسبه، که با چهار اسب کشیده شود. (یادداشت مؤلف). کالسکه ای که چهار اسب به آن بسته باشند. کالسکه ای که با نیروی چهار اسب حرکت کند. ، کنایه است از باسرعت و شتاب بسیار. چاراسبه
دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بیرجند. 100 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و انگور است. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بیرجند. 100 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و انگور است. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام روز پنجم هفته و آن میان سه شنبه و پنجشنبه است: چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتگینی خور تا به عافیت گذرد. منوچهری. رجوع به چارشنبه شود. - امثال: از خر می پرسند چهارشنبه کی است !. شب های چهارشنبه هم غش میکند. شنبه و چهارشنبه اش یکی شده، سعد و نحس یا نیک و بد او درهم شده است. فلان چهارشنبه پول پیدا کرده است،یعنی به مراد و آرزو رسیده است. سعادت یافته است. یکی چهارشنبه پول گم میکند و دیگری (یکی دیگر) پیدا میکند، در یک زمان یکی به خوشبختی میرسد یکی به بدبختی در علم احکام نجوم، رب آن عطارد است. (یادداشت مؤلف)
نام روز پنجم هفته و آن میان سه شنبه و پنجشنبه است: چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتگینی خور تا به عافیت گذرد. منوچهری. رجوع به چارشنبه شود. - امثال: از خر می پرسند چهارشنبه کی است !. شب های چهارشنبه هم غش میکند. شنبه و چهارشنبه اش یکی شده، سعد و نحس یا نیک و بد او درهم شده است. فلان چهارشنبه پول پیدا کرده است،یعنی به مراد و آرزو رسیده است. سعادت یافته است. یکی چهارشنبه پول گم میکند و دیگری (یکی دیگر) پیدا میکند، در یک زمان یکی به خوشبختی میرسد یکی به بدبختی در علم احکام نجوم، رب آن عطارد است. (یادداشت مؤلف)