جدول جو
جدول جو

معنی چندرغاز - جستجوی لغت در جدول جو

چندرغاز
(چِ دِ)
شندرغاز. پولی بسیار کم. پول اندک. نقدینۀ ناقابل. تنخواهی سخت اندک. پولی بسیار ناچیز (بصورت تحقیر و تخفیف). وجه اندک: این چندرغاز هم که مانده است صرف هوا و هوس خانم خواهد شد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شندرغاز
تصویر شندرغاز
پولی اندک و ناچیز
فرهنگ فارسی عمید
(شِ دِ)
چندرغاز. چندرقاز. پولی نهایت کم. پولی بسیار اندک. رجوع به چندرغاز و شندرقاز شود
لغت نامه دهخدا
سازندۀ چنبر:
به طلسمی که بود چنبرساز
برکشیدش به چرخ چنبرباز.
نظامی.
رجوع به چنبر و چنبر ساختن شود
لغت نامه دهخدا
بازی کننده با حلقه و چنبر:
به طلسمی که بود چنبرساز
برکشیدش به چرخ چنبرباز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 60 هزارگزی جنوب خاور سوریان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 215 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات، حبوبات، بادام، گردو و میوه ها. شغل اهالی زراعت و قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به چنارنار شود
لغت نامه دهخدا
(شِ دِ)
چندرقاز. ’قاز’ کمترین واحد پول و ’شند’ در آغاز آن باز برای تحقیر و کوچکتر کردن آمده است و این ترکیب بر روی هم بمعنی مبلغی بسیار ناچیز است: در ادارات دولتی ماهی شندرقاز به آدم حقوق میدهند. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). رجوع به چندرغاز و شندرغاز شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نام قلعه ای در هندوستان که دارای حصنی حصین بود و محمود آن را بگشود و به اموال و غنائم بسیار رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 416، 417، 418)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شندر غاز
تصویر شندر غاز
پول اندک مبلغ ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شندرغاز
تصویر شندرغاز
((ش دَ))
چندرغاز، پول اندک و ناچیز
فرهنگ فارسی معین
به صورت کنایی به آدم ژنده پوش و بدلباس و آشفته وضع گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین شخم خورده پس از دروی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی