جدول جو
جدول جو

معنی چناشک - جستجوی لغت در جدول جو

چناشک
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چُ / چِ)
مخفف ’چنانکه’ و چنانکه مخفف ’چونانکه’ گاه در اشعار شاعران به ضرورت رعایت وزن شعر آمده است. بدانسان که. بطریقی که. بنحوی که. بدانگونه که. بصورتی که و غیره:
من به یمگان در نهانم علم من پیداچنانک
فعل نفس رستنی پیداست اندر بیخ و حب.
ناصرخسرو.
مگرت وقت رفتن است چنانک
پیش ازین گفت آن بشیر و نذیر.
ناصرخسرو.
ز دانا نیست پنهان جان چنانک از چشم بینایی
زنادانست پنهان جان چنانک از گوش کر الحان.
ناصرخسرو.
رجوع به چنان و چنانکه و چونان و چونانکه شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین که در 33 هزارگزی شمال باختری آبیک واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). رجوع به چناس شود
لغت نامه دهخدا
(چَ رَ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 135 هزارگزی شمال خاوری فریمان و 7 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو مشهد به مزدوران واقع است. دامنۀ کوه و هوایش معتدل است و 178 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
محله ای است در نیشابور. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
قرض دار. وامدار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). قرض دار را گویند و نشنک و نلشک نیز گفته اند، و ناشنک به کسر شین هم در رشیدی آورده اما در دیگر کتب به شین معجمه و کاف تازی بدون نون بعد شین نوشته اند. (آنندراج). آقای دکتر معین در برهان قاطع حاشیۀ ص 2166 ذیل کلمه نلشک (بر وزن سرشک به معنی وام دار و مقروض) آورده اند: در مؤید الفضلاء: ’نلشک، قرض دارو’، در زفان گویا: ’نلسک’ در اداه الفضلاء بجای ’قرض دارو’، ’قرض دار’ معنی شده، ’منبشک’ هم آمده، درسروری ’قرض دار و مرض دار’ معنی شده، و هم سروری همه این صور را آورده گوید: ’چون استشهادی نداشتیم هر دو را نوشتیم’ در رشیدی ’ناشگ’ و ’نشنگ’ هم آمده و غالب صور مزبور را نقل کرده گوید: ’چون هیچ کدام یافته نشد همه را ذکر کرده شد’ در فولرس: نلسک، نلشک، ناشک، نیشک هم به یک معنی آمده. (برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ چِ)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان. واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری مینودشت. دارای 240تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
ناودان چوبی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
شکاف چوب که با تبر پدید آید
فرهنگ گویش مازندرانی