- چناری
- رنگی است مخلوط از آبی و زرد پر رنگ بطوریکه آبی آن از زرد بیشتر باشد
معنی چناری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نابکار، باطل بیهوده، بی قدر حقیر
یوز پلنگ
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد روشن، نارنجی، خاکستری یا ابلق
مانند چنبر، به شکل چنبر، گرد،
خمیده، دارای انحنا
خمیده، دارای انحنا
پرنده ای است از راسته سبکبالان و از دسته گنجشکان که به قد و اندازه یک کنجشک معمولی است و خواننده و زیبا، زرد رنگ گاهی مخلوط با پرهای قهوه ای و سیاه
لاتینی تازی گشته قناری بنگرید به قناری از کیناری هندی کدو سنتور سنتور هندی از سازها منسوب به کنار کرانی. یکی از انواع سنتور دستی که بجای کاسه طنین دارای کدو های میان تهی است که بقطعه چوبی نصب شده
((قَ))
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای است خوش آواز به اندازه گنجشک با پرهایی به رنگ های زرد روشن یا نارنجی یا خاکستری یا ابلق
Nextdoor
vizinho
nachbarlich
sąsiedni
соседний
сусідній
vecino
voisin
vicino di casa
buurman
पड़ोसी
tetangga
جاريٌّ
שׁוֹכֵן בַּשְּׁכִּיוּת
kapı komşusu
jirani
ข้างบ้าน
পাশের
ہمسایہ
نام درخت معروف و مشهور که شعراء برگ آنرا بکف دست پنجه گشاده تشبیه کرده اند و عمر درخت بهزار سال میرسد
آتشی آتشین
((چَ))
فرهنگ فارسی معین
از درختان بی میوه، دارای برگ های پهن و پنجه ای، یکی از درختان زیبا و پر دوام با تنه ای بسیار قطور، چنال، صنار، ارس
جامه پوشیدنی، لباس
درختی با ساقۀ قطور، برگ های پهن و چوب محکم که در صنعت به کار می رود