جدول جو
جدول جو

معنی چنارباشی - جستجوی لغت در جدول جو

چنارباشی(چِ)
دهی از دهستان علی شیروان بخش بدرۀ شهرستان ایلام که در 46 هزارگزی خاور ایلام، کنار راه مالرو بدره به ایلام واقع است. کوهستانی وسردسیر است و 550 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَمْ بَ)
کنایه ازرقص کردن و چرخ زدن. (آنندراج) (غیاث) :
به مارافسایی آن طره و دوش
به چنبربازی آن حلقه و گوش.
نظامی.
، نوعی بازی که در سیرکها معمول است، بدین طریق که اسب و سوار و دیگر حیوان را از حلقه های آویخته به چالاکی گذرانند. و رجوع به چنبر شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 7 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 7 هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ خرم آباد به کوهدشت واقع است. جلگه و معتدل است. 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها. محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان. بافتن سیاه چادر و راهش اتومبیل رو است. ساکنان آبادی از طایفۀ سادات ابوالوفائی میباشند که در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَطْ طا)
داروفروش: و عطارباشی سرکار خاصۀ شریفه... به معظم الیه (حکیم باشی) متعلق است. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 20)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
نام نژادی از اسبهای ایرانی که به دستور نادرشاه از اختلاط نژاد اسب ترکمانی و عربی پدید آمد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عطارباشی
تصویر عطارباشی
دارو فروش
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس صنف نجاران، عنوانی است احترام آمیزبرای نجاران: استاد حیدرعلی نجارباشی خاصه
فرهنگ لغت هوشیار