جدول جو
جدول جو

معنی چمشاک - جستجوی لغت در جدول جو

چمشاک
(چَ)
پاافزار و کفش را گویند. (برهان). بمعنی چمتاک و چمتک است که کفش را گویند. (از جهانگیری). کفش و چیزی شبیه به چارق عجم که از بیت المقدس آرند، ولی اطراف آن دوخته نیست. مرادف چمشک در معنی. (از رشیدی). بمعنی پاافزار است. (انجمن آرا). مرادف چمشک و چمناک و بمعنی پاافزار و کفش است. (از آنندراج). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاموش و چمتاک و چمتک و چمشک و چمناک و چمنک و چموش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمشاک
تصویر جمشاک
کفش، پا افزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چمتاک
تصویر چمتاک
کفش، پای افزار
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
پای افزار و کفش را گویند. (برهان) (آنندراج). کفش و پاافزار. (ناظم الاطباء). چمتاک. چمتک. چمشاک. چمشک. چمنک. و رجوع به چمتاک و چمتک و چمشک و چمنک و کفش شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
کفش و پای افزار را گویند. (برهان). کفش را گویند و آن را چمتک و چمشاک و چمشک نیز گویند. (جهانگیری). کفش و پای افزار و آن را چمتک نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به چمتک و چمشاک و چمشک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
دهی از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی خاور ملاوی و 37 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. آبش از نهر چمشک. محصولش غلات، ذرت و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرشبافی و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای است معروف از آثار شاه عباس و ساکنان این محل از طایفۀ کردعلیوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ شَ)
مخفف چمشاک است که کفش و پاافزار باشد. (برهان). بمعنی چمتاک و چمتک و چمشاک است. (از جهانگیری). کفش. (صحاح الفرس). کفش و چیزی شبیه به چارق ولی اطراف آن ندوخته که از بیت المقدس آرند. مرادف چمشاک. (از رشیدی). پاافزار. (از انجمن آرا). مرادف چمشاک و چمتاک که پای افزار و کفش باشد. (آنندراج). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جمشاک
تصویر جمشاک
کفش پای افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمشاک
تصویر جمشاک
((جَ))
کفش، پای افزار، چمشاک، جمشک
فرهنگ فارسی معین
نوعی کفش چرمی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی