در تداول عوام، کنایه از شخص زورگوی و مزاحم و مردم آزار. قلدر. قلتشن. قلتشن دیوان. - مجتهد چماقلو، که علم او کم ولی به دست طلاب زیر دست خود بر امور مسلط است. (از یادداشت مؤلف)
در تداول عوام، کنایه از شخص زورگوی و مزاحم و مردم آزار. قلدر. قلتشن. قلتشن دیوان. - مجتهد چماقلو، که علم او کم ولی به دست طلاب زیر دست خود بر امور مسلط است. (از یادداشت مؤلف)
صاحب مجمع الفصحاء نویسد: ’مردی از اهل بارفروش بوده، چماقی بدوش می نهاده و راه می پیموده و طبع شعری هم داشته است که این شعر نمونۀ ذوق اوست: آشیانی دیدم از هم ریخته یادم آمد از سرای خویشتن. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود
صاحب مجمع الفصحاء نویسد: ’مردی از اهل بارفروش بوده، چماقی بدوش می نهاده و راه می پیموده و طبع شعری هم داشته است که این شعر نمونۀ ذوق اوست: آشیانی دیدم از هم ریخته یادم آمد از سرای خویشتن. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود
نبات ادبر. (مهذب الاسماء). سماروغ. نوعی قارچ. (یادداشت مؤلف). فطر. کمات. کما. (مهذب الاسماء) : الفقعه، شمالو. (دهار). القرحان، نوعی است از شمالو. (مهذب الاسماء). رجوع به سماروغ و مترادفات دیگر شود
نبات ادبر. (مهذب الاسماء). سماروغ. نوعی قارچ. (یادداشت مؤلف). فطر. کمات. کما. (مهذب الاسماء) : الفقعه، شمالو. (دهار). القرحان، نوعی است از شمالو. (مهذب الاسماء). رجوع به سماروغ و مترادفات دیگر شود
دهی از دهستان به به جبک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو که در 24 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8 هزارگزی راه ارابه رو محمدآباد واقعاست. کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان به به جبک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو که در 24 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8 هزارگزی راه ارابه رو محمدآباد واقعاست. کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 26 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی حصار به سنخواست واقع است. جلگه و معتدل است. و 40 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 26 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی حصار به سنخواست واقع است. جلگه و معتدل است. و 40 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
در تداول عامه، به معنی پارچه یا لباس یا کاغذ ناصاف و پرچین و چروک. پارچه یا کاغذ درهم مالیده و در هم فشرده. مچاله. مقابل صاف و صوف. و رجوع به مچاله و چماله کردن شود
در تداول عامه، به معنی پارچه یا لباس یا کاغذ ناصاف و پرچین و چروک. پارچه یا کاغذ درهم مالیده و در هم فشرده. مُچاله. مقابل صاف و صوف. و رجوع به مُچاله و چماله کردن شود
دهی از دهستان کله بور بخش مرکزی شهرستان میانه که در 22 هزارگزی جنوب خاوری میانه و 5 هزارگزی راه شوسۀ میانه به تبریز واقع است. کوهستانی و معتدل است و 297 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان کله بور بخش مرکزی شهرستان میانه که در 22 هزارگزی جنوب خاوری میانه و 5 هزارگزی راه شوسۀ میانه به تبریز واقع است. کوهستانی و معتدل است و 297 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
چهارلو، اصطلاحی در بازی ورق، نام یکی ازورق های بازی، ورق بازی که چهار خال دارد، نام ورقی از اوراق بازی که چهار خال بر آن نقش شده، نام هر ورقی از ورقهای بازی که چهار خال از یکی از خالهای مختلف بر روی آن نقش شده باشد، و رجوع به چهارلو شود
چهارلو، اصطلاحی در بازی ورق، نام یکی ازورق های بازی، ورق بازی که چهار خال دارد، نام ورقی از اوراق بازی که چهار خال بر آن نقش شده، نام هر ورقی از ورقهای بازی که چهار خال از یکی از خالهای مختلف بر روی آن نقش شده باشد، و رجوع به چهارلو شود
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 255 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 255 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ایل عمارلو، از ایلات ساکن اطراف بجنورد است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 187) از ایلات ساکن رودبار قزوین هستند که چادرنشین اند و مرکب از دوهزار خانوار میباشند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 112)
ایل عمارلو، از ایلات ساکن اطراف بجنورد است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 187) از ایلات ساکن رودبار قزوین هستند که چادرنشین اند و مرکب از دوهزار خانوار میباشند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 112)
یکی از دهستان های چهارگانه بخش رودبار شهرستان رشت. این دهستان در مشرق بخش رودبار واقع بوده و حدود آن بدین قرار است: از شمال به دهستان دیلمان و سمام، از جنوب به رود خانه شاهرود، از مشرق به دهستان رودبار الموت واز مغرب به دهستان رحمت آباد. دهستان عمارلو از سه بلوک فاراب، خورگاه و پیرکوه تشکیل شده است. این دهستان ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای سردسیر است و آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. جمع قرای این دهستان 71 آبادی بزرگ و کوچک و صدها مرتع و مزرعه است. جمعیت آن در حدود 26هزار تن میباشد. این دهستان فاقد راههای شوسه بوده و راههای آن مالرو و صعب العبور است. و بواسطۀ فقر اقتصادی، در فصل پاییز پس از کشت گندم اکثر سکنۀ آن با عائلۀ خود برای کارگری به منطقۀ گیلان رفته، اوایل بهار مراجعت میکنند. مالک عمده در این دهستان کم و اغلب خرده مالک هستند. ساکنان آن از نژاد کرد بوده و در عهد نادرشاه افشار از قوچان به این حدود کوچانیده شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). در جغرافیای سیاسی کیهان ص 273 ’عمارلو’ یکی از نواحی نوزده گانه گیلان به شمار آمده و این چنین توصیف شده است: عمارلو در دو طرف شاهرود واقع شده، از طرف شمال محدود است به کوههای دیلمان، از جنوب به قزوین و از مغرب به رحمت آباد. اسم قدیم آن خرکام یا خرکان بودو پس از آنکه نادرشاه طوایف عمارلو را به آنجا کوچ داد به این اسم معروف شد. مرکز آن منجیل در انتهای غربی کوههای البرز و در مشرق سفیدرود واقع شده، فاصله آن تا پل معروف منجیل دو کیلومتر، و از محل اتصال شاهرود و قزل اوزن فاصله آن زیاد نیست. خانه های آن در حدود 270 است. محصول مهم آن غلات و کمی زیتون میباشد. سکنۀ عمارلو مخلوطی از کردها و ایلات دیگرند که در زمان صفویه و نادرشاه بدین نقطه آمده و دارای گلۀمتعدد بوده، از این راه استفاده های زیاد میبردند. از صنایع مهم آنها بافت جاجیم و پارچه های پشمی دیگر است. اما راجع به وضع قدیم ’خرکام’ رجوع به نزهه القلوب ص 60 و جغرافیای سیاسی کیهان حاشیۀ ص 272 شود
یکی از دهستان های چهارگانه بخش رودبار شهرستان رشت. این دهستان در مشرق بخش رودبار واقع بوده و حدود آن بدین قرار است: از شمال به دهستان دیلمان و سمام، از جنوب به رود خانه شاهرود، از مشرق به دهستان رودبار الموت واز مغرب به دهستان رحمت آباد. دهستان عمارلو از سه بلوک فاراب، خورگاه و پیرکوه تشکیل شده است. این دهستان ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای سردسیر است و آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. جمع قرای این دهستان 71 آبادی بزرگ و کوچک و صدها مرتع و مزرعه است. جمعیت آن در حدود 26هزار تن میباشد. این دهستان فاقد راههای شوسه بوده و راههای آن مالرو و صعب العبور است. و بواسطۀ فقر اقتصادی، در فصل پاییز پس از کشت گندم اکثر سکنۀ آن با عائلۀ خود برای کارگری به منطقۀ گیلان رفته، اوایل بهار مراجعت میکنند. مالک عمده در این دهستان کم و اغلب خُرده مالک هستند. ساکنان آن از نژاد کرد بوده و در عهد نادرشاه افشار از قوچان به این حدود کوچانیده شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). در جغرافیای سیاسی کیهان ص 273 ’عمارلو’ یکی از نواحی نوزده گانه گیلان به شمار آمده و این چنین توصیف شده است: عمارلو در دو طرف شاهرود واقع شده، از طرف شمال محدود است به کوههای دیلمان، از جنوب به قزوین و از مغرب به رحمت آباد. اسم قدیم آن خُرکام یا خُرکان بودو پس از آنکه نادرشاه طوایف عمارلو را به آنجا کوچ داد به این اسم معروف شد. مرکز آن منجیل در انتهای غربی کوههای البرز و در مشرق سفیدرود واقع شده، فاصله آن تا پل معروف منجیل دو کیلومتر، و از محل اتصال شاهرود و قزل اوزن فاصله آن زیاد نیست. خانه های آن در حدود 270 است. محصول مهم آن غلات و کمی زیتون میباشد. سکنۀ عمارلو مخلوطی از کردها و ایلات دیگرند که در زمان صفویه و نادرشاه بدین نقطه آمده و دارای گلۀمتعدد بوده، از این راه استفاده های زیاد میبردند. از صنایع مهم آنها بافت جاجیم و پارچه های پشمی دیگر است. اما راجع به وضع قدیم ’خرکام’ رجوع به نزهه القلوب ص 60 و جغرافیای سیاسی کیهان حاشیۀ ص 272 شود
دهی از دهستان کرچمبو در بخش داران شهرستان فریدن است که در سی ویک هزارگزی شمال باختری داران و ده هزارگزی راه ازنا به اصفهان قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 1227 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و قنات و چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم و قالی بافی است. راه ماشین روو دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان کرچمبو در بخش داران شهرستان فریدن است که در سی ویک هزارگزی شمال باختری داران و ده هزارگزی راه ازنا به اصفهان قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 1227 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و قنات و چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم و قالی بافی است. راه ماشین روو دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است مرکز دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، دارای 396 تن سکنه، آب آن از رود خانه محلی است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. این دهکده دبستان و نمایندۀ آمار و ادارۀ مرزبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است مرکز دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، دارای 396 تن سکنه، آب آن از رود خانه محلی است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. این دهکده دبستان و نمایندۀ آمار و ادارۀ مرزبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
اصطلاحی در بازی ورق. نام ورقی از اوراق بازی که بر آن چهار خال نقش شده باشد. (مرکب از چهار عددمابین سه و پنج) + لو، که در اصطلاح قمار معنی شکلی دارد که بر ورق رسم شود و به عبارت بهتر این کلمه به عنوان معدود برای هر شکل منقوش بر اوراق بازی بکار رود، چنانکه دو لو، یعنی دارای دو شکل، سه لو، دارای سه شکل و چهار لو، ورقی که دارای چهار شکل باشد. و این اطلاق برای همه انواع نقشها و خالهای ورق است
اصطلاحی در بازی ورق. نام ورقی از اوراق بازی که بر آن چهار خال نقش شده باشد. (مرکب از چهار عددمابین سه و پنج) + لو، که در اصطلاح قمار معنی شکلی دارد که بر ورق رسم شود و به عبارت بهتر این کلمه به عنوان معدود برای هر شکل منقوش بر اوراق بازی بکار رود، چنانکه دو لو، یعنی دارای دو شکل، سه لو، دارای سه شکل و چهار لو، ورقی که دارای چهار شکل باشد. و این اطلاق برای همه انواع نقشها و خالهای ورق است
تیره ای از ایل اینانلوکه این ایل یکی از ایلات خمسۀ فارس میباشد که از قشقایی ها هستند و محل اقامتشان بیشتر در مشرق و جنوب شرقی ایالت فارس است، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
تیره ای از ایل اینانلوکه این ایل یکی از ایلات خمسۀ فارس میباشد که از قشقایی ها هستند و محل اقامتشان بیشتر در مشرق و جنوب شرقی ایالت فارس است، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، 296 تن سکنه دارد، از چشمه آبیاری میشود، محصولش غلات، حبوبات و سردرختی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، 296 تن سکنه دارد، از چشمه آبیاری میشود، محصولش غلات، حبوبات و سردرختی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 8هزارگزی جنوب ورزقان و 7هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر واقع شده. کوهستانی و معتدل است و358 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی گلیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 8هزارگزی جنوب ورزقان و 7هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر واقع شده. کوهستانی و معتدل است و358 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی گلیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 27هزارگزی شمال باختری قره آغاج و سه هزارگزی شمال شوسۀ مراغه بمیانه واقع است. کوهستانی، معتدل و مالاریائی است و 444 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات، نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی، بافتن فرش و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 27هزارگزی شمال باختری قره آغاج و سه هزارگزی شمال شوسۀ مراغه بمیانه واقع است. کوهستانی، معتدل و مالاریائی است و 444 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات، نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی، بافتن فرش و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. ناحیه ای است کوهستانی، گرمسیری مالاریائی. دارای 314 تن سکنه میباشد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات و سردرختی. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی. راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 500 گز قرار گرفته بنام حماملوبالا و پائین مشهور و سکنۀ حماملوپائین 114 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. ناحیه ای است کوهستانی، گرمسیری مالاریائی. دارای 314 تن سکنه میباشد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات و سردرختی. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی. راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 500 گز قرار گرفته بنام حماملوبالا و پائین مشهور و سکنۀ حماملوپائین 114 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گچلرات بخش بلدشت شهرستان ماکو که در 36هزارگزی جنوب گچلرات و 6هزارگزی شمال ارابه رو نازیک واقع شده. دامنه، معتدل و مالاریائی است و 125 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راهش مالرو است. دو آبادی نزدیک هم بنام چخماقلوی بالا و پائین مشهورند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گچلرات بخش بلدشت شهرستان ماکو که در 36هزارگزی جنوب گچلرات و 6هزارگزی شمال ارابه رو نازیک واقع شده. دامنه، معتدل و مالاریائی است و 125 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راهش مالرو است. دو آبادی نزدیک هم بنام چخماقلوی بالا و پائین مشهورند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه که در یک هزارگزی باختر راه شوسۀ ارومیه به سلماس واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 240 تن سکنه دارد. آبش از نازلوچای. محصولش غلات، چغندر، توتون، حبوبات و کشمش. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی جوراب بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه که در یک هزارگزی باختر راه شوسۀ ارومیه به سلماس واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 240 تن سکنه دارد. آبش از نازلوچای. محصولش غلات، چغندر، توتون، حبوبات و کشمش. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی جوراب بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’ اسم دره ای است که در سمت شرقی دره میانه که یکی از دهات ملایر است و سه دانگ آن خالصه و سه دانگ دیگرش اربابی میباشد واقع شده و چشمۀ آبی دارد که رعایای دره میانه در آنجا زراعت میکنند دره ای است با هوای سرد ییلاقی و تا دولت آباد پنج فرسنگ فاصله دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 251) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’ قلعه ای است از قلاع بجنورد که هوای ییلاقی و چشمۀ آبی دارد و زراعتش دیمی است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 252)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’ اسم دره ای است که در سمت شرقی دره میانه که یکی از دهات ملایر است و سه دانگ آن خالصه و سه دانگ دیگرش اربابی میباشد واقع شده و چشمۀ آبی دارد که رعایای دره میانه در آنجا زراعت میکنند دره ای است با هوای سرد ییلاقی و تا دولت آباد پنج فرسنگ فاصله دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 251) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’ قلعه ای است از قلاع بجنورد که هوای ییلاقی و چشمۀ آبی دارد و زراعتش دیمی است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 252)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 21 هزارگزی شمال باختری قروه و یک هزارگزی شمال راه شوسۀ قروه به سنندج واقعست. جلگه وسردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان، بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 21 هزارگزی شمال باختری قروه و یک هزارگزی شمال راه شوسۀ قروه به سنندج واقعست. جلگه وسردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان، بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)