جدول جو
جدول جو

معنی چلپ - جستجوی لغت در جدول جو

چلپ
صدایی که از برخورد چیزی سنگین با آب و مایعات ایجاد می شود
چلپ چلپ: شلپ شلپ، صدای برخورد پیاپی دست یا پا با آب یا پارچۀ خیس، صدای پا هنگام دویدن میان آب یا در زمین پرگل و لای
تصویری از چلپ
تصویر چلپ
فرهنگ فارسی عمید
چلپ
(چَ لَ)
دو طبقۀ پهن که از برنج سازند و برهم زنند در جنگ و عروسیها متداول است و آن را سنج نیز گویند و صنج معرب آن است. (آنندراج). سنج که دو پارچۀ برنج تنک و پهن و گرد باشد و در سازها به هم زنند و بنوازند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چلاه و چلب و سنج شود، به معنی غوغا و آشوب و فتنه. (آنندراج). شور و غوغا. (ناظم الاطباء). جلب. چلب. و رجوع به جلب و چلب شود
لغت نامه دهخدا
چلپ
دو پارچه برنج تنک و پهن که در نقاره خانه ها و غیره برهم زنند سنج، شور و غوغا، آشوب فتنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
شلپ شلپ، صدای برخورد پیاپی دست یا پا با آب یا پارچۀ خیس، صدای پا هنگام دویدن میان آب یا در زمین پرگل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلپاسه
تصویر چلپاسه
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
چربک، چربی، خامه، سرشیر، قیماق، مصغر چربه، نوعی نان که در روغن سرخ می کنند و برای شادی روح مردگان به همراه حلوا بین مردم پخش می کنند، چربه، نان روغنی، چلپک، چلپل، چواک، چواکک، مصغر چربه کاغذی چرب شده که در قدیم نقاشان برای گرده برداشتن تصویر یا نقشه به کار می بردند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ پَ)
نانی که خمیر آن را تنک ساخته در میان روغن بریان کرده باشند. (برهان). نانی را گویند که در میان روغن بریان کنند و آن را چواک نیز خوانند. (جهانگیری). نانی که میان روغن بریان کنند و چواک و چربک نیز گویند. (رشیدی). نان تنک در میان روغن بریان کرده که آن را چربک نیز گویند و اصل همین است. (انجمن آرا). کنایه از نان تنک خمیری که در روغن بریان کنند و در مغلیه رواج دارد که در شب قدر یا در روز عید در خانه های همدیگر می فرستند و پزندۀ آن را چلپک پز نیز گویند. روغن جوشی (در تداول اهالی خرسان). (از آنندراج). مرادف چربک. (از آنندراج). قسمی از نان روغنی تنک. مرادف چلپل. (ناظم الاطباء) :
انبار خانه جو و گندم از آن من
دستار خوان چلپک و حلوا از آن تو.
میرزاقلی میلی (از جهانگیری).
منعمی را چو رسد موت، گدا را چه نشاط
که به ماتمکده اش چلپک و حلوا قحط است.
طغرا (از آنندراج).
رجوع به چربک و چلبک و چلپل و چواک و چلپک پز شود
لغت نامه دهخدا
(چَ چِ لَ)
بمعنی طشتی که در آن دست شویند و این ترکی است و مردم از ناواقفی چلمچی گویند. (آنندراج از نصاب ترکی).
لغت نامه دهخدا
(چِپَ)
قسمی از نان روغنی تنک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ تَبَ / بِ)
پزندۀ چلپک. (از آنندراج ذیل چلپک). آن کس که در پختن چلپک مهارت دارد. کسی که چلپک پزد و چلپک پختن داند:
ماه چلپک پز نخواهد شد به عاشق مهربان
کز خمیر او نمی آید کسی را بوی نان.
سیفی (از آنندراج).
رجوع به چلپک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلپیا ساختن
تصویر چلپیا ساختن
ساختن صلیب ساختن چلپیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپاسه
تصویر چلپاسه
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپچی
تصویر چلپچی
ترکی تشت دستشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپک پز
تصویر چلپک پز
آن کس که در پختن چلپک مهارت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
داری که عبیسی را بر آن مصلوب کردند صلیب، چوب چهار پره که مسیحیان بنشانه دار عیسی علیه السلام بر گردن آویزند یا با خود دارند و یا در کلیساها و نقاط دیگر برپا کنند، خط منحنی کج و منحرف نوشته، زلف معشوق. یا چلپیای فلک. شکل که از تقاطع خط محور خط معدل النهار حاصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا پرست
تصویر چلپیا پرست
خاج پرست عیسوی مسیحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا پرستی
تصویر چلپیا پرستی
مسیحیت عیسویت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا داشتن
تصویر چلپیا داشتن
صلیب داشتن خاج داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا سوختن
تصویر چلپیا سوختن
سوختن صلیب و چلپیا، مخالفت کردن با دین مسیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا کردن
تصویر چلپیا کردن
منحنی کردن خم کردن خماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا وار
تصویر چلپیا وار
صلیبی شکل بشکل چلپیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا واری
تصویر چلپیا واری
صلیبی شکلی بشکل چلپیا بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیاخم
تصویر چلپیاخم
زلف معشوق زلف خم اندرخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیاوش
تصویر چلپیاوش
چلپیا وار صلیب وار بشکل خاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیایی
تصویر چلپیایی
منسوب به چلپیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیائی
تصویر چلپیائی
منسوب به چلپیا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع چلپیائی (چلپیایی)، تیره ای از گیاهان گلدار دو لپه یی و جدا گلبرگ که گل شب بو نمونه کامل آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیدن
تصویر چلپیدن
روان شدن رفتن، جنبیدن، رمیدن، لایق بودن سزاوار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
قسمی نان روغنی تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپیا نوشتن
تصویر چلپیا نوشتن
قسمی در هم نوشتن برای آموختن خوش نویسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپاسه
تصویر چلپاسه
((چَ س))
مارمولک، کرپاس، کرپاشه، کرپاسو، کرباسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
((چِ لِ یا چَ لَ چِ لِ یا چَ لَ))
آواز از راه رفتن در آب، صدایی که از شلوار و جامه خیس هنگام راه رفتن برخیزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
((چَ پَ))
نوعی نان روغنی، سرشیر، چربک
فرهنگ فارسی معین
مرهمی که برای گلودرد به کار می برند (این مرهم شامل خمیر آب.، نانی نازک و گرد که کمی از نان لواش ضخیم تر است
فرهنگ گویش مازندرانی