- چلو
- غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند
معنی چلو - جستجوی لغت در جدول جو
- چلو
- برنج پخته و آبکش شده که آن را با خورش یا کباب می خورند
- چلو ((چُ یا چِ لُ))
- برنج پخته و آبکش شده که با خورش خورند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند عنان افسار
بوته خربزه و هندوانه و مانند آنها بیاره، تخم خربزه و گل آن
آنکه چلو طبح کند کسی که شغلش پختن چلوست
پارچه پنبه یی سفید آهار داری که از آن پیراهن و زیر جامه و دیگر جامه ها سازند چلوار
عمل بافتن چلوار، دستگاه و کارخانه ای که در آن چلوار بافند
پارچه سفید پنبه ای آهار داری که از آن پیراهن و زیر جامه سازند
چلوی که خورش آن مرغ پخته است
محل تهیه و فروش چلو کباب دکان چلو کباب پزی
غذای معروف ایرانی مرکب از چلو ساده و کباب که غالبا با تخم مرغ و پیاز و ترش و دوغ مصرف کنند
آبکش سماق پالا سماق پالان چلو صاف کن
ظرفی مسین یا چوبین که سوراخهای ریز دارد و چلو جوشیده در آب را در آن ریخته آبش را بگیرند چلو صافی
غذایی مرکب از چلو و قسمی خورش
سیخ کباب
عمل و شغل چلو پز پختن چلو، دکانی که در آن چلو طبخ کنند
دکان چلو پزی محلی که در آن چلو پزند، آشپز خانه مطبخ خانه
چلو که با خورش بخورند
چلو که با کباب و کره بخورند
نوعی پارچۀ نخی نازک سفید و آهاردار
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، بیاره، بیاج
جلونک، جلنگ، بیاره، بیاج
بالندگی
آزمودن، دریافتن، آشکار کردن
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
سطل، ظرف آبکشی
معرض