جدول جو
جدول جو

معنی چلمله - جستجوی لغت در جدول جو

چلمله
مفت، رایگان
تصویری از چلمله
تصویر چلمله
فرهنگ فارسی عمید
چلمله(چَ مَ لَ / لِ)
بمعنی مفت و رایگان باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). رایگان. (از جهانگیری) (رشیدی). مفت و رایگان و بدون زحمت. (ناظم الاطباء) :
علم حق آن است زآنسو کش عنان
عامه را ده جمله علم چلمله.
ناصرخسرو (ازجهانگیری)
لغت نامه دهخدا
چلمله
رایگان
تصویری از چلمله
تصویر چلمله
فرهنگ لغت هوشیار
چلمله((چَ مَ لِ))
مفت، رایگان
تصویری از چلمله
تصویر چلمله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلچله
تصویر چلچله
(دخترانه)
پرستو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چلبله
تصویر چلبله
شتاب، اضطراب، بی قراری، شتاب زده و مضطرب، برای مثال ای ز نور رای تو خورشید رخشان در حجاب / وای ز جود دست تو ابر بهاری چلبله (ظهیرالدین فاریابی - رشیدی - چلبه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلچله
تصویر چلچله
لاک پشت، غلیواج،
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ لِ)
دهی از دهستان فعله گری بخش سنقر و کلیائی شهرستان کرمانشاه، که در 35هزارگزی شمال خاوری سنقر و 3هزارگزی شمال راه فرعی سنقر بخسروآباد واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات، انگور، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، پلاس و جاجیم و راهش مالرو است. قالیچۀ این محل در بخش سنقر بخوبی مشهور است و این آبادی در دو محل بفاصله 5هزارگزی به علیا و سفلی مشهور میباشد که سکنۀ علیا 610 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ لِ)
دهی از دهستان طارم بالا بخش سیروان شهرستان زنجان که در 13 هزارگزی شمال باختری سیروان و 3 هزارگزی راه عمومی طارم واقع است. کوهستانی و معتدل است و 119 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه تشویر. محصولش غلات، پنبه، ماش، انار و زیتون. شغل اهالی زراعت، مکاری و بافتن جاجیم و پلاس و راهش مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چِ چِ لَ / لِ)
لاک پشت و سنگ پشت را گویند. (برهان). لاک پشت. (از جهانگیری) (از رشیدی) (از انجمن آرا) (آنندراج). لاک پشت و سنگ پشت. (ناظم الاطباء) :
چلچله بنشست و صوفی ره نیافت
چلچله صدبار به زآن چل چله.
قاسم انوار (از جهانگیری).
، به معنی غلیواج هم آمده است. (برهان). بعضی به معنی غلیواج گفته اند. (رشیدی). در بعضی نسخه ها بمعنی غلیواج آمده است. (جهانگیری). غلیواز و چغنه. (ناظم الاطباء) ، در تداول امروزی، بمعنی پرستو. پرستوک. فرستوک. ابابیل. خطاف. بلویه. (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به پرستو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلچله
تصویر چلچله
پرستو، غلیواج، لاک پشت سنگ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبله
تصویر چلبله
شتاب، بی قراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبله
تصویر چلبله
((چُ بُ لَ یا لِ))
شتاب، اضطراب، باشتاب، مضطرب، انعام شاعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلچله
تصویر چلچله
((چِ چِ لِ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
پرستو، غلیواج، خطاف، زغن، لاک پشت، سنگ شت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گودال
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخش
فرهنگ گویش مازندرانی
حلقه ای چوبی یا فلزی که در طناب کشی استفاده کنند، دم کن برنج
فرهنگ گویش مازندرانی