جدول جو
جدول جو

معنی چقاقاسم - جستجوی لغت در جدول جو

چقاقاسم
(چَ سِ)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و یکهزارگزی شمال راه فرعی و یک هزارگزی نیلوفر واقع است. دشت و سردسیر است و 164 تن سکنه دارد. آبش از فاضل آب و سراب نیلوفر، محصولش غلات، حبوبات دیمی، قلمستان، میوه جات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و راهش در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُلْ لا سِ)
دهی از دهستان آتش بیک سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 287 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ)
جمع واژۀ قسم، بمعنی بهره و نصیب. (آنندراج). رجوع به قسم شود، دوال ساختن نعل را. (منتهی الارب). قبال کردن نعلین را. (تاج المصادر بیهقی) ، پیش آمدن شب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کج گردیدن چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کج چشم شدن چنانکه گویی به بینی خود نگاه میکند. (المصادر) ، اقبل گردانیدن کسی را، خردمند و دانا شدن سپس نادانی و گولی، چسبیدن بچیزی و ملازم شدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آغاز کردن کاری را، چیزی پیش کسی داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ضمان کسی قبول کردن، سعادتمند شدن، روی کسی بچیزی گرداندن. (آنندراج) ، روی آوردن دولت بسوی کسی. (غیاث اللغات) :
مخرام و مشوخرم از اقبال زمانه
زیرا که نشد وقف تو این مرکز غبرا.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقاسم
تصویر اقاسم
جمع قسم، بهره ها، نصیبها
فرهنگ لغت هوشیار