جدول جو
جدول جو

معنی چفتگی - جستجوی لغت در جدول جو

چفتگی
خمیدگی، کجی، پیچیدگی، حالت خمیده بودن
تصویری از چفتگی
تصویر چفتگی
فرهنگ فارسی عمید
چفتگی
(چَ / چِ تَ / تِ)
خم زلف و چوب و غیره. (فرهنگ اسدی چ اقبال در لغت خم ص 344). خمیدگی. انحناء:
همیشه تا که زنخدان و زلف دوست بود
ز روی گردی گوی و ز چفتگی چوگان.
فرخی.
رجوع به چفت و چفتن شود.
لغت نامه دهخدا
چفتگی
خم (زلف چوب و غیره) خمیدگی انحنا
تصویری از چفتگی
تصویر چفتگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
ترکیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتگی
تصویر تفتگی
گرمی، داغی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تَ / تِ)
گرمی. کوفتگی و تکدر. (ناظم الاطباء). رجوع به تفته شود
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ / تِ)
نوم. خوابیدگی. (ناظم الاطباء) :
کنون زآن خفتگی بیدار گشتم
وز آن مستی کنون هشیار گشتم.
(ویس ورامین).
زندگی خفتگی است خاقانی
خفته آگه بیک نفس گردد.
خاقانی.
، حالت خوابیدن. (ناظم الاطباء). اثر خواب که در چشم می ماند و آنرا نیم باز می کند:
دلش چون چشم شوخش خفتگی داشت
همه کارش چو زلف آشفتگی داشت.
نظامی.
، خمیدگی. چفتگی. دولائی. دوتائی. (یادداشت بخط مؤلف) :
از آن خفتگی خویشتن کرد راست
جهان آفرین را نهان یار خواست.
فردوسی.
- خفتگی پشت، احدیداب کمر. چفتگی پشت. (یادداشت بخط مؤلف) :
جرعه ای گر به آسمان بخشی
شود از خفتگی زمین کردار.
خاقانی.
، راحتی. آسایش. لمیدگی. درازکشیدگی: مردی بوده از مسلمانی مانده نام او خثیمه روز سیوم نیمروز بگرما بباغ خویش آمد و دو زن داشت و ایشان آن باغ خشک کرده بودند و آب زده و جایگاه خفتن کرده و نیمروز، خثیمه را از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم یاد آمدو گفت: من بخفتگی و نعمت و آسانی و پیغمبر علیه الصلوه و السلام بگرما و سختگی. (ترجمه طبری بلعمی).
دوست دارد دوست این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی.
مولوی.
- خفتگی پای، خدر و سنگین شدن آن. خواب رفتن پای. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
هفته یکبار، هر هفته یکبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
کوفتگی، صدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفتگی
تصویر خفتگی
خوابیدگی حالت خواب، سستی رخوت (اندام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتگی
تصویر تفتگی
گرمی داغی، آزردگی تکدر، اضطراب، کوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
((کَ تَ یا تِ))
شکافتگی، ترکیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
((هَ تِ))
مربوط یا مخصوص به یک هفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
أسبوعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
Weekly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
hebdomadaire, hebdomadairement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
ya kila wiki, kila wiki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
ہفتہ وار , ہفتہ وار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
รายสัปดาห์ , อย่างรายสัปดาห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
mingguan, setiap minggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
שבועי , באופן שבועי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
毎週の , 毎週
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
每周的 , 每周地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
साप्ताहिक , साप्ताहिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
주간의 , 매주
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
haftalık, haftalık olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
সাপ্তাহিক , সাপ্তাহিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
settimanale, settimanalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
wöchentlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
щотижневий , щотижня
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
еженедельный , еженедельно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
tygodniowy, tygodniowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
semanal, semanalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
semanal, semanalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هفتگی
تصویر هفتگی
wekelijks
دیکشنری فارسی به هلندی