دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور که در 24 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور واقع است. آبادیی است گرمسیر با اراضی کویر و شوره زار که مسیر بادهای موسمی بلوک عشق آباد میباشد و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور که در 24 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور واقع است. آبادیی است گرمسیر با اراضی کویر و شوره زار که مسیر بادهای موسمی بلوک عشق آباد میباشد و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نشیمنگاه مرتفع و سکو و کرسی است، قراول خانه، محلی که در آن گمرک را جمع کنند، (ناظم الاطباء)، - چوکی گماشته، رئیس گمرک جزء، محافظ و پاسبان، (ناظم الاطباء)
نشیمنگاه مرتفع و سکو و کرسی است، قراول خانه، محلی که در آن گمرک را جمع کنند، (ناظم الاطباء)، - چوکی گماشته، رئیس گمرک جزء، محافظ و پاسبان، (ناظم الاطباء)
شهری که نادرشاه مابین ابیورد و کلات بنا کرد و علت بناکردن آن در این محل آن بود که نادرشاه در اینجا متولد شده بود، بعد از نادر این شهر خراب شد، این شهر شبیه شهر شاه جهان آباد هندوستان ولی از آن کوچکتر بود و نهری از وسط بازار بزرگ آن جاری بود، ابتدا این شهر موسوم و معروف به جولودگاه بود ولی خالی از سکنه بود، چون نادر نمیخواست بزور و عنف کسی را به آنجا ببرد و سکنی دهد، پس از آنکه خوارزم را فتح کرد و اسیران بسیار از آنجا آورد در شهر مولودگاه مسکن داد، از آن وقت این شهر موسوم به چوک آباد شد یعنی شهر پرجمعیت، (مرآت البلدان ج 4 صص 288-289)، رجوع به چوک آباد شود
شهری که نادرشاه مابین ابیورد و کلات بنا کرد و علت بناکردن آن در این محل آن بود که نادرشاه در اینجا متولد شده بود، بعد از نادر این شهر خراب شد، این شهر شبیه شهر شاه جهان آباد هندوستان ولی از آن کوچکتر بود و نهری از وسط بازار بزرگ آن جاری بود، ابتدا این شهر موسوم و معروف به جولودگاه بود ولی خالی از سکنه بود، چون نادر نمیخواست بزور و عنف کسی را به آنجا ببرد و سکنی دهد، پس از آنکه خوارزم را فتح کرد و اسیران بسیار از آنجا آورد در شهر مولودگاه مسکن داد، از آن وقت این شهر موسوم به چوک آباد شد یعنی شهر پرجمعیت، (مرآت البلدان ج 4 صص 288-289)، رجوع به چوک آباد شود
بمعنی گنجشک باشد. (برهان). بمعنی چغک است و آن را چغنه نیز خوانند. (جهانگیری). چغو. (آنندراج). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چغوک و چغک و چکوک و عصفور: چون ماهی شیم کی خورد غوطه چغوک ؟ کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک ؟ لبیبی. ز زعفران و سقنقور و مغز جلغوزه بمشک و عنبر و مغز چغوک آمیزد. حکیم نظام الملک (از جهانگیری). - امثال: صد چغوک با پر و بالش نیم من است. رجوع به چغک و چغو و چکوک شود، پرنده ای باشد مشهور به سرخاب. (برهان از مؤید الفضلاء). سرخاب. (غیاث از سراج اللغات). یک نوع مرغ آبی. (ناظم الاطباء). مرغکی است مثل گنجشک که در صحرامیان درمنه آشیان نهد و او را بتازی ’قبره’ خوانند و ’ابوالملیح’ نیز گویند و افسر دارد چون هدهد و بصبح فروتر از همه مرغ ها بانگ کند و صفیرش بغایت نیکو است و اصفهانیان او را ’موژه’ گویند و در بعضی دیار خراسان ’جل’ و ’بکله’ نیز خوانندش. (اوبهی). صورتی از چکاوک
بمعنی گنجشک باشد. (برهان). بمعنی چغک است و آن را چغنه نیز خوانند. (جهانگیری). چغو. (آنندراج). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چغوک و چغک و چکوک و عصفور: چون ماهی شیم کی خورد غوطه چغوک ؟ کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک ؟ لبیبی. ز زعفران و سقنقور و مغز جلغوزه بمشک و عنبر و مغز چغوک آمیزد. حکیم نظام الملک (از جهانگیری). - امثال: صد چغوک با پر و بالش نیم من است. رجوع به چغک و چغو و چکوک شود، پرنده ای باشد مشهور به سرخاب. (برهان از مؤید الفضلاء). سرخاب. (غیاث از سراج اللغات). یک نوع مرغ آبی. (ناظم الاطباء). مرغکی است مثل گنجشک که در صحرامیان درمنه آشیان نهد و او را بتازی ’قبره’ خوانند و ’ابوالملیح’ نیز گویند و افسر دارد چون هدهد و بصبح فروتر از همه مرغ ها بانگ کند و صفیرش بغایت نیکو است و اصفهانیان او را ’موژه’ گویند و در بعضی دیار خراسان ’جَل’ و ’بکله’ نیز خوانندش. (اوبهی). صورتی از چکاوک