جدول جو
جدول جو

معنی چغلیق - جستجوی لغت در جدول جو

چغلیق
(چِ)
دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 89 هزارگزی شمال خاوری گنبد و 3 هزارگزی قره ناوه واقع است. کوهستانی است با هوای معتدل که 546 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چغلی
تصویر چغلی
سخن چینی، نمامی، شکایت
چغلی کردن: گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او
فرهنگ فارسی عمید
نام شخصی از اهالی ترکیه که در زمان سلطان مصطفی خان ثانی حاکم یگیچری بود و با آن پادشاه در واقعۀ ناگوار ’اوک ایاق’ همکاری نمود و در زمان سلطان احمدخان ثالث جرأت یافت و از وی تقاضای شغل صدارت کرد لیکن بفاصله یک ماه کیفر جسارت خود دیده از حکومت یگیچری معزول و بعد اعدام شد، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
در ببستن. (زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). بستن درها را، غلقت الابواب تغلیقاً شدد للکثره و ربما قالوا غلقت الابواب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در بستن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ)
کارپنهان مردمان را بکسی گفتن. (ناظم الاطباء). عمل شخص چغل. (از رشیدی). سعایت. تضریب. خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری. خبرچینی. نمامی. عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چغل و چغل خوری و چغلی کردن شود، غیبت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغلیق
تصویر تغلیق
در بستن بستن فراز کردن بستن فراز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
چوغولی پارسی است سخن چینی عمل چغل. سعایت تضریب سخن چینی نمامی، غیبت، شکایت از عمل کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلیق
تصویر تغلیق
((تَ))
بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغلی
تصویر چغلی
سخن چینی کردن، غیبت
فرهنگ فارسی معین
شکایت، شکوه، شکوائیه، بدگویی، تضریب، سخن چینی، سعایت، نمامی، غیبت، گزارش
فرهنگ واژه مترادف متضاد