جدول جو
جدول جو

معنی چغالی - جستجوی لغت در جدول جو

چغالی
بدگویی، پشت سر حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چغانی
تصویر چغانی
از مردم چغان، برای مثال چغانی و شنگان و ختلان و بلخ / شده روز بر هرکسی تار و تلخ (فردوسی - ۷/۲۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
میوۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلالی
تصویر چلالی
سبدی که پنبۀ گلوله شده یا گلوله های نخ ریسیده را در آن بگذارند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
حالت و چگونگی چگال. تکاثف. رجوع به چگال و تکاثف شود
لغت نامه دهخدا
(چَ لَ / لِ)
میوۀ نارس را گویند. (برهان). بمعنی میوۀ نارس میباشد. (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نارس. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). در تداول عامۀ خراسانیان بر بادام و زردآلو و گوجه و این قبیل میوه ها که نارس باشند اطلاق میشود. و رجوع به آله شود. بادام سبز نارس که درون بر آن سخت نشده باشد: چغاله بادام، جوقی از مرغان بود. (فرهنگ اوبهی). جمعیت طیور. (شعوری). جغاله. چقاله. جفاله:
ز مرغ و آهو دانم به جویبار و بدشت
ازین چغاله چغاله وز آن قطار قطار.
عنصری (از فرهنگ اوبهی) ؟
پراکنده هامون و گردان همه
ز مرغان چغاله ز غرمان رمه.
اسدی.
و رجوع به جغاله و جفاله شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
منسوب به چغان و اهل چغان. منسوب به ’چغان’ که بعضی آن را ناحیتی و برخی شهری در ماوراءالنهر دانسته اند. صغانی و صاغانی، آن کس که در ناحیت یاشهر چغان میزیسته یا بدانجا منسوب بوده است. اهل چغان. تنی از مردم چغان. از مردم چغانیان:
چغانی و ختلی و بلخی ردان
بخاری و از غرچگان موبدان.
فردوسی.
چغانی و بامی و ختلان و بلخ
شده روز بر هر کسی تار و تلخ.
فردوسی.
رازیت جز آن گفت کان چغانی
بلخیت نه آن گفت کان بخاری.
ناصرخسرو.
و رجوع به چغانیان و صغانی شود، منسوب به خاندان امرای چغانیان. یکتن از افراد خاندان چغانیان که امرای این خاندان سالها در خراسان و ری جبال و دیگر جاهای ایران امارت و حکمروائی داشته اند و احمد بن بکر و احمد بن محمد، ملقّب به فخرالدوله مظفر بن محتاج مکنی به ابوسعد از آن جمله معروفند. و رجوع به چغانیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
میوه نارس مثل بادام و زرد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
تکاثف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغالی
تصویر شغالی
نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
((چَ لِ))
میوه نارس مانند بادام، زردآلو و امثال آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شغالی
تصویر شغالی
((شَ))
نوعی از انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
تراکم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
كثافةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
Condensation, Denseness, Density
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
condensation, densité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
condensação, densidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
응축 , 밀도
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
конденсация , плотность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
Kondensation, Dichte
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
конденсація , густина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
کثافت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
ঘনীভবন , ঘনত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
kondensasiya, wingi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
yoğunlaşma, yoğunluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
凝縮 , 密度
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
凝结 , 密度
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
התעבות , צפיפות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
संघनन , घनत्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
kondensasi, kerapatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
การควบแน่น , ความหนาแน่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
condensatie, dichtheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
kondensacja, gęstość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
condensación, densidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چگالی
تصویر چگالی
condensazione, densità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی