جدول جو
جدول جو

معنی چغابلک - جستجوی لغت در جدول جو

چغابلک
(چَ بَ لَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’دهی است از دهات کرمانشاهان و مشهور به دلگشاست’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 249). رجوع به چقابلک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چابک
تصویر چابک
(پسرانه)
چالا ک، زیبا و ظریف، زیباروی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابلک
تصویر ابلک
ابلوک، ابلق، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های باریک و برگ ها و دانه های ریز سه پهلو که در بیابان های خشک می روید و با وزش باد از جا کنده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چابک
تصویر چابک
چست و چالاک، سریع، برای مثال با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴ - ۵۹۵)، به سرعت، ماهرانه، زیبارو، تازیانه، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیالک
تصویر چیالک
توت فرنگی، میوه ای سرخ رنگ و ترش طعم شبیه توت و درشت تر از آنکه ملین، ادرارآور، تصفیه کنندۀ خون و مقوی اعصاب است و برای اشخاص کم خون و مبتلایان به بیماری های سل، رماتیسم، نقرس، سنگ کلیه و تصلب شرائین نافع است، بوتۀ این میوه کوچک با برگ های درشت و ساقه های باریک خزنده است، چیلک، شاکله، چلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
میوۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
(چَ لَ / لِ)
میوۀ نارس را گویند. (برهان). بمعنی میوۀ نارس میباشد. (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نارس. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). در تداول عامۀ خراسانیان بر بادام و زردآلو و گوجه و این قبیل میوه ها که نارس باشند اطلاق میشود. و رجوع به آله شود. بادام سبز نارس که درون بر آن سخت نشده باشد: چغاله بادام، جوقی از مرغان بود. (فرهنگ اوبهی). جمعیت طیور. (شعوری). جغاله. چقاله. جفاله:
ز مرغ و آهو دانم به جویبار و بدشت
ازین چغاله چغاله وز آن قطار قطار.
عنصری (از فرهنگ اوبهی) ؟
پراکنده هامون و گردان همه
ز مرغان چغاله ز غرمان رمه.
اسدی.
و رجوع به جغاله و جفاله شود
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
دهی از بخش مغان کنگی شهرستان زابل. سکنۀ آن 517 تن. آب آن از رودخانه هیرمند است. محصول عمده آن غلات و پنبه و لبنیات و صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. ساکنان آن از طایفۀ شهرکی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
مهرۀ کمان گروهه را گویند و آن گلوله ای باشد که از گل سازند، (برهان) (آنندراج)، کمان گروه، (برهان)، برنوف
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ)
دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که در 9 هزارگزی خاور چقلوندی، کنار راه شوسۀ چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود بابالی. محصولش غلات، حبوبات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر و راهش اتومبیل رو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ بیرانوند میباشند که در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام ییلاق و قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چُ بَ)
دهی است از دهستان برده سربخش اشترینان شهرستان بروجرد که در 15 هزارگزی باختر اشترینان، کنار راه مالرو بنواد به باباقاسم واقع است کوهستانی و معتدل است و 333 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
توت فرنگی. چیلک. شاکله. چلم. در عربی آن را فروله و شلیک خوانند. گیاهی از خانوادۀ گلسرخیان و از تیره چیالک هاست و چند سال عمر میکند. جوانه ای میزند که نمو آن ساقۀ خزندۀ چیالک را تشکیل میدهد. این ساقه بر زمین میخزد، و از بندهای خود آنجا که مجاور با زمین است ریشه ها بجا میگذارد که در زمین فرومیرود و ساقۀ هوایی از آن خارج میشود و به این ترتیب بوتۀ تازه ای بوجود می آید. برگهایش مرکب سه تائی است به این ترتیب که دمبرگ اصلی به سه برگچه که کناره های آن دندانه دارد منتهی میشود. گلهایش سفید و از پنج گلبرگ منظم جدا از هم تشکیل شده است و پرچمهای بسیار دارد و بساک آنها بسوی درون برگشته است. مادگی آنها از چندین برچۀ آزاد مرکب میباشد و هر برچه دارای یک تخمدان و خامه و کلاله است. خانه تخمدان بسیار کوچک و دارای دو تخمک میباشد و غالباً یکی از تخمکها پس از تشکیل لاغر میگردد و از میان میرود. برچه ها بر نهنجی محدب قرار گرفته و میوۀ مرکبی میسازند که مواد غذائی در آن جمع میشود. میوۀآن از فندقۀ (ساده ترین میوه های خشک ناشکوفا) بسیار تشکیل میشود از این رو آن را چندین فندقه ای مینامند. این گیاه جدا کاسبرگ است و در نواحی معتدل میروید. میوه های چیالک وحشی یا جنگلی معطر و کوچک است و در تیرماه و مرداد ماه میرسد. چیالک از پایان قرن شانزدهم به بعد کاشته میشود و امروز بیشتر از ششصد نوع مختلف از این گیاه میشناسند که به سه گروه آنها را میتوان تقسیم کرد. دشمنان سرسخت چیالک ها نوزادان سوسکهای طلائی، وقتی که بحالت کرم میباشند، و حلزون ها و مورچه ها هستند. از امراض شایع چیالک اهلی و وحشی یکی مرض سکه های قرمز است. قارچ مولد این بیماری در سطح زبرین برگ لکه های مدور کوچک بقطر یک تا سه میلیمتر به رنگ قرمز یا بنفش بوجود می آورد و وسط این لکه ها به علت مرگ سلولهای بافت زیرین ابتدا سفید و بعد خاکستری میشود و سپس میریزد به این ترتیب به برگ منظرۀ غربال مانندی میدهد. رنگ حاشیۀ لکه ها ارغوانی روشن یا قهوه ای خاکستری است. علاوه بر برگ دمبرگ هم مورد حملۀ این قارچ قرار میگیرد. در این حال لکه های بیضی شکل در جهت طول دمبرگ تشکیل مییابد. رجوع به چیلک شود
لغت نامه دهخدا
(چُ دَ)
دهی است از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی شمال باختر اهرم، کنار راه شوسۀ بوشهر بکازرون واقع است. جلگه و گرمسیر است و 432 تن سکنه دارد. آبش از چاه. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
چابک، چست، چالاک، جلد، و رجوع به چابک و چابوک دست شود
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ لُ)
نعره و فریادی باشد که از روی اضطراب و بی آرامی کنند. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ بَ)
ابوسلیمان چغری بک داود بن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان. جغربک. جغری بک. جقربک. جقری بک. چغری بک: و میکائیل در ایام جوانی درحین محاصرۀ قلعه ای از قلاع ترکستان بزخم تیری کشته شد و از او دو پسر ماند: طغرل بیک محمد و چغر بیک داود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 480) : و چون طغرل بیک و چغربیک این خبر شنیدند از توجه سپاه غزنین اندیشیده عیال و اطفال خود را در مواضع حصین مضبوط ساختند و دست به نهب و تاراج اموال رعایا دراز کرده صدای مخالفت در خراسان انداختند. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 482). خواجه نظام الملک از صحبتش (صحبت ابن شاذان عمید بلخی) متنفر گشته بمرو گریخت و عز بساط بوسی چغربیک سلجوقی حاصل کرده شمه ّای از احوال خود معروض داشت و چغربیک را حسن تقریر نظام الملک دلپذیر افتاده... خواجه را به الب ارسلان سپرد. (حبیب السیر ج 2 ص 49). و رجوع به جغربیک و جغری و چغری بک و چغری سلجوقی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چابوک
تصویر چابوک
چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغال
تصویر چغال
شغال
فرهنگ لغت هوشیار
چالاک، فرز، تند، سبک چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آنرا باسانی از جا میکند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گل سرخیان که جزو گیاهان پایاست و دارای ساقه خزنده ای میباشد که جابجا از آن ریشه بیرون میزند و ضمنا از همان نقطه ساقه هوائی نیز خارج میگردد توت فرنگی چلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغبلغ
تصویر چغبلغ
نعره و فریادی که از روی اضطراب و بی آرامی کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
میوه نارس مثل بادام و زرد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیالک
تصویر چیالک
((لَ))
چیلک، گیاهی است از تیره گل سرخیان که جزو گیاهان پایا است و دارای ساقه خزنده ای می باشد که جابجا از آن ریشه بیرون می زند و ضمناً از همان نقطه ساقه هوایی نیز خارج می گردد، توت فرنگی، چلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغبلغ
تصویر چغبلغ
((چَ بَ لُ))
نعره و فریادی که از روی اضطراب و بی آرامی کشند
فرهنگ فارسی معین
((اَ لَ))
گیاهی از تیره اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آن را به آسانی از جا می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چابک
تصویر چابک
((بُ))
چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغاله
تصویر چغاله
((چَ لِ))
میوه نارس مانند بادام، زردآلو و امثال آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابلک
تصویر ابلک
ابلق
فرهنگ واژه فارسی سره
میوه نارس، کال، نارس، نرسیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چابک
تصویر چابک
Dexterous, Lithe, Nimble, Spry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدگویی، پشت سر حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی که در بهار به صورت انبوه می روید و دارای شکوفه های
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از چابک
تصویر چابک
ловкий , гибкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چابک
تصویر چابک
geschickt, geschmeidig, flink, spritzig
دیکشنری فارسی به آلمانی