- چشیدن
- مزه کردن و احساس مزه طعم نمودن
معنی چشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- چشیدن
- خوردن مقدار کمی از چیزی برای پی بردن به مزۀ آن، اندکی از یک چیز خوردنی در دهان گذاشتن، مزه کردن
- چشیدن ((چَ یا چِ دَ))
- مزه کردن، احساس کردن
- چشیدن
- пробовать
- چشیدن
- schmecken
- چشیدن
- смакувати
- چشیدن
- próbować
- چشیدن
- provar
- چشیدن
- assaporare
- چشیدن
- probar
- چشیدن
- goûter
- چشیدن
- proeven
- چشیدن
- ลิ้มรส
- چشیدن
- mencicipi
- چشیدن
- يتذوّق
- چشیدن
- לטעום
- چشیدن
- স্বাদ নেওয়া
- چشیدن
- چکھنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لایق چشیدن طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند
لایق و قابل چشیدن، در خور چشیدن
چس دادن فسوه دادن
علف خوردن جانوران علفخوار در چراگاه چرا کردن
کوشیدن سعی کردن، ستیزه کردن، دم زدن
بزور داخل شدن در جائی
چیدن گل یا میوه از دزخت، دانه برچیدن مرغ از زمین
مکیدن
راه رفتن با پیچ و خم