چابک، چالاک، جلد، برای مثال مبین در عبادت که پیرند و سست / که در رقص و حالت جوانند و چست (سعدی۱ - ۱۲۶)، تندوسریع، محکم، استوار، تنگ و چسبان، زیبا و متناسب
چابک، چالاک، جلد، برای مِثال مبین در عبادت که پیرند و سست / که در رقص و حالت جوانند و چست (سعدی۱ - ۱۲۶)، تندوسریع، محکم، استوار، تنگ و چسبان، زیبا و متناسب
ماده ای که بتوان با آن اشیا را به هم متصل کرد، تنگ، چسبیده به بدن، چسبان مثلاً شلوار چسب، بن مضارع چسبیدن، پسوند متصل به واژه به معنای چسبیده مثلاً دل چسب، دیرچسب
ماده ای که بتوان با آن اشیا را به هم متصل کرد، تنگ، چسبیده به بدن، چسبان مثلاً شلوار چسب، بن مضارعِ چسبیدن، پسوند متصل به واژه به معنای چسبیده مثلاً دل چسب، دیرچسب