- چس
- بادی بد بو که بیصدا از مقعد (انسان یا حیوان) خارج شود
معنی چس - جستجوی لغت در جدول جو
- چس ((چُ))
- بادی که از مقعد خارج می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متصل کردن
چطور
چسونه خر چسونه
چس دادن فسوه دادن
لاف و گزاف زدن
لاف و گزاف بیهوده: (چسی مالیات دارد (داره))
آنکه چسب بسیار کند چسو، جانورکی مانند خنفاء و دراز تر از آن که در خانه های مرطوب و زیر فرشها پیدا شود و چون بدان دست زنند بوی عفن از خود پراکند خر چسونه چسینه، نوعی دشنام برای تحقیر کسان پست و نا لایق
آنکه چس بسیار کند کسی که فسوه بسیار دهد
کل کچل، داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا بعلتی دیگر حاصل گردد
آنکه چس کند کسی که فسوه دهد
چالاکی و زبر دستی و جلدی و تیز دستی و بیداری و سرعت
تنگ بستن میان بند و کمر را
چالاک و چابک را گویند
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
چسبنده بودن چسبناک بودن
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
متصل شده، میل کرده منحرف شده
اتصال یافتن جسمی به جسمی دیگر که انفصال ان مشکل باشد را گویند
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
چسبنده بودن چسبناک بودن
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
ماده ای چسبناک که چسبندگی داشته باشد جهت چسباندن کاغذ پلاستیک و غیره
چگونه ک چه جورک چه نحو ک: (این مدت را چسان گذرانیدی)
خرت و پرت خرده ریز نا قابل اشیا بی مصرف
هرزه گپی لاف زدن پر حرفی روده درازی، هرزه درایی یاوه گویی. هرزه گویی
پر حرف روده دراز، هرزه درا یاوه گو
ذرت بو داده. توضینح دانه های ذرت (بلال) را در ظرفی سر پوشیده و سوراخ دار روی آتش جنبانند تا دانه ها بتدریج بو داده شوند و بترکند و سفید گردند. چس فیل را بعنوان تنقل خورند
بخل لئامت