جدول جو
جدول جو

معنی چروک - جستجوی لغت در جدول جو

چروک
چروکیدن، چین و شکنی که در پارچه، لباس یا پوست بدن پیدا می شود
تصویری از چروک
تصویر چروک
فرهنگ فارسی عمید
چروک
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’مزرعه ایست جدیدالنسق از مزارع زنجان رود خمسه که زراعتش غله است و ساکنین آن شصت خانوار و از طایفۀ دویرن میباشند’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 223)
لغت نامه دهخدا
چروک(چَ)
چرک. مطلق نانرا گویند، خواه نان گندم باشد و خواه نان جو و ارزن و برنج و بلوط و مانند آن. (برهان). نانرا گویند از هر چه پخته باشند چه گندم چه جو، چه ارزن، چه بلوط. (انجمن آرا) (آنندراج). در بعضی از فرهنگ ها نوشته اند که نان باشد. (جهانگیری). مطلق نان. (سروری). نان خواه از گندم باشد و یا جو و ارزن و برنج و بلوط و جز آن. (ناظم الاطباء). نان. (فرهنگ نظام) ، نانی را نیز گفته اند که در ته انبان گذارند به جهت توشۀ راه. (ناظم الاطباء) ، بعضی گویند، نانی است که آنرا بجهت اشکنه تریت کنند و ریزه ریزه سازند. (برهان). در بعضی فرهنگها چنان مرقوم است که نانی است که طباخان او را ترتیب کنندکه مانند اشکنه و فرود کله پاچه بگذارند و در تنور نهند تا نیک پخته شود. (جهانگیری). نانی که تریت کنند و زیر کله و پاچه بگذارند. (سروری). نان ریزه ریزه کرده ای که اشکنه از آن ترتیب دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چروک
چین و شکنج را گویند
تصویری از چروک
تصویر چروک
فرهنگ لغت هوشیار
چروک((چُ))
چین و شکن روی پارچه یا پوست بدن
تصویری از چروک
تصویر چروک
فرهنگ فارسی معین
چروک
چین، شکن، شکنج، کرس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چروک
التّجاعيد
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به عربی
چروک
Wrinkled
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چروک
froissé
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چروک
شاشو
فرهنگ گویش مازندرانی
چروک
rugoso
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چروک
сморщенный
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به روسی
چروک
zerknittert
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به آلمانی
چروک
зморщений
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چروک
pomarszczony
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به لهستانی
چروک
有皱纹的
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به چینی
چروک
enrugado
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چروک
ভাঁজ
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به بنگالی
چروک
جھریوں والا
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به اردو
چروک
arrugado
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چروک
na mikunjo
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چروک
kırışmış
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
چروک
주름진
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به کره ای
چروک
しわが寄った
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چروک
झुर्रियों वाला
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به هندی
چروک
berkerut
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
چروک
ย่น
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به تایلندی
چروک
gekreukt
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به هلندی
چروک
מקומט
تصویری از چروک
تصویر چروک
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قسمی نان روغنی تنک نانی که خمیرآنرا تنک سازند و در میان روغن بریان کنند، سرشیر قیماق، دروغ بهتان سخنی که از راه سیاست و غمز درباره کسی گویند
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی است مخروطی که کودکان ریسمانی بر آن بندند و طوری بر زمین اندازند که تا مدتی بر روی زمین چرخ زند گرد گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
سربازان داوطلب که در نظام خدمت نکرده و تعلیمات نظامی را فرا نگرفته باشند ترکی خود جنگ سربازانی داوطلب تعلیم ندیده جنگجویانی که از افراد عشایر و قبایل گرد آورند و بیاری سربازان تعلیم دیده فرستند حشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروک
تصویر دروک
هیزم باریک، تراشه چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروک
تصویر اروک
زردالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوک
تصویر چاوک
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار