چرمسازی. کار و پیشۀ چرمگر. صرامی. پیراستن پوست ناپیراسته. ساختن چرم از پوست ناپیراستۀ حیوانات. دباغی کردن پوست. عمل دباغ. رجوع به چرمگر و چرمساز و چرمسازی شود
چرمسازی. کار و پیشۀ چرمگر. صرامی. پیراستن پوست ناپیراسته. ساختن چرم از پوست ناپیراستۀ حیوانات. دباغی کردن پوست. عمل دباغ. رجوع به چرمگر و چرمساز و چرمسازی شود
دباغ و کسی که پوست را دباغی میکند. (ناظم الاطباء). صرّام. چرمساز. پوست پیرا. آنکس که پوست ناپیراسته را تبدیل به چرم پیراسته کند. رجوع به چرمساز و چرمگر شود. - به چرمگر نگرستن گاو، نگاه کردن گاو به چرمگر، مثل است درمورد کسی که به خشم و نفرت در کسی یا چیزی نگرد: از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر چون گاو بچرمگر، بمن در منگر. فرخی. در من نگری مثل گاو پیر که بچرمگر نگرد. (از قره العیون)
دباغ و کسی که پوست را دباغی میکند. (ناظم الاطباء). صَرّام. چرمساز. پوست پیرا. آنکس که پوست ناپیراسته را تبدیل به چرم پیراسته کند. رجوع به چرمساز و چرمگر شود. - به چرمگر نگرستن گاو، نگاه کردن گاو به چرمگر، مثل است درمورد کسی که به خشم و نفرت در کسی یا چیزی نگرد: از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر چون گاو بچرمگر، بمن در منگر. فرخی. در من نگری مثل گاو پیر که بچرمگر نگرد. (از قره العیون)