جدول جو
جدول جو

معنی چتکه - جستجوی لغت در جدول جو

چتکه
چرتکه، چهارچوبۀ کوچکی که دارای چند رشته مهره های چوبی به سیم کشیده است و در حساب کردن برای عمل جمع وتفریق به کار می رود
تصویری از چتکه
تصویر چتکه
فرهنگ فارسی عمید
چتکه
چهار چوبه ای که دارای چند رشته مهره های چوبین بسیم کشیده است و بدان اعداد را محاسبه و جمع و تفریق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چتکه
چرتکه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکه
تصویر تکه
بز نر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشر و گله، نهاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چته
تصویر چته
چریک، سرباز داوطلب، دسته ای سرباز پارتیزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکه
تصویر چکه
قطره، آب اندک که از جایی یا چیزی بچکد، کنایه از مقدار کمی از مایع مثلاً یک چکه آب نمانده بود
چکه چکه: قطره قطره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکه
تصویر تکه
لقمه، پاره، قطعه، پاره ای از چیزی
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکه
تصویر چکه
کوچک، خرد، حقیر، شخص لوده و مسخره، آنکه همیشه شوخی و مسخرگی کند و مردم را بخنداند
فرهنگ فارسی عمید
چهارچوبۀ کوچکی که دارای چند رشته مهره های چوبی به سیم کشیده است و در حساب کردن برای عمل جمع وتفریق به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(کُ کَ)
عصای کوچک و ستبر. این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تَ کَ)
یکی از هتک. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هتک شود
لغت نامه دهخدا
(لُ کَ / کِ)
لتکا. زورق. کرجی. رجوع به لتکا شود
لغت نامه دهخدا
(بِ / بَ کَ)
پاره. بریده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قسمتی از چیزی بریده. ج، بتک و از آن است: و انفلت منه الطائر و فی یده بتکه. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(چُ کَ / کِ)
چرتگه. آلتی برای جمع و تفریق اعداد و ارقام. از روسی چتکا، آلتی مرکب از چهارچوبی مستطیل شکل که در میان دو ضلع اطول آن ده ردیف سیم نصب است و هر سیم از درون ده مهرۀ چوبی گذشته است، مهره های دهگانه هر ردیف نمایندۀ آحاد به عشرات و... است و بدان اعداد را محاسبه کنند. آلتی از سیم و چوب که مغازه داران و صندوق دارهای بنگاهها و ادارات، بدان وسیله وجوهی که میگیرند یا میدهند محاسبه و جمع و تفریق کنند. چتکه، در تداول عامه. رجوع به چرتگه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ کَ)
کوچکترین نوع مرغابی در سواحل بحر خزر است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ کِ)
دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری گیلان و کنار راه فرعی گل کش به قیطون. این ناحیه در دشت واقع و هوایش معتدل است. بآنجا100 تن سکونت دارند که بزبان کردی تکلم میکنند. آب آنجا از چاه، محصولاتش غلات دیم و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. مردم آن ناحیه از طایفۀ منیشی ازاصل کلهر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکه
تصویر تکه
پاره ای از طعام، لقمه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی زرنگ، شوخ آب اندک که از جای یا چیزی بچکد قطره چک چکله. کوچک خرد حقیر، شوخ مسخره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چته
تصویر چته
چریک، گروهی از سپاهیان، جنگ پارتیزانی
فرهنگ لغت هوشیار
روسی اشمار چهار چوبه ای که دارای چند رشته مهره های چوبین بسیم کشیده است و بدان اعداد را محاسبه و جمع و تفریق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتکه
تصویر لتکه
لتکا بنگرید به لتکا کرجی قایق بلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتکه
تصویر هتکه
پرده دریدگی رسوایی، پاسی از شب زهپرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرتکه
تصویر چرتکه
((چُ کِ))
چتکه، ابزاری است برای محاسبه و آن چهارچوبی است دارای تعدادی میله که هر میله خود دارای تعدادی مهره است که به وسیله آن عمل جمع و تفریق را انجام می دهند. البته این نوع روش حساب در قدیم بیشتر مرسوم بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکه
تصویر تکه
قطعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکه
تصویر چکه
قطره
فرهنگ واژه فارسی سره
چتکه، شمارشگر، حسابگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مکانی که آب آن را گود کرده است، شکاف زمین در مسیر رودخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار کم، کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
باقی مانده ی بدهی که اندک باشدخرد و ریز در حساب، مقدار کم
فرهنگ گویش مازندرانی
قرقره، نخ قرقره
فرهنگ گویش مازندرانی
نام آبادیی از کاری چی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
تأخیر زمانی در انفجار چاشنی تفنگ که گاه موجب فرار شکار شود
فرهنگ گویش مازندرانی
چکه، قطره، چکه ای که از بام خانه چکد
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی کم، قطرات آب، ترشح قطرات آب، قطراتی که از سقف بچکد، مرز
فرهنگ گویش مازندرانی
دکه، باجه
فرهنگ گویش مازندرانی