جدول جو
جدول جو

معنی چبتن - جستجوی لغت در جدول جو

چبتن
(چَ تَ)
انبانچه را گویند، و بجای تای قرشت یای حطی هم آمده است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). انبانچه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چبان
تصویر چبان
تیره ای از ایل اینانلو از ایالات خمسۀ فارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چبین
تصویر چبین
چپین، ظرفی که از شاخه های نازک درخت می بافند، سله، سبد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
تیره ای از ایل اینانلو، که از ایلات خمسۀ فارس میباشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
لغت نامه دهخدا
(چِ تَ)
دهی است از دهستان بنجک رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر که در 60هزارگزی جنوب نوشهر واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، ارزن و مختصر حبوبات، شغل اهالی زراعت و بافتن چادر شب، شال و جاجیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بِ تُ)
بتون. یکی از انواع مصالح بنائی مرکب از سیمان و آب و ریگ و ماسه که به نسبت های خاص درهم آمیزند و چون اندکی بگذرد چون ساروج سخت و مستحکم شود و زیرپی بناو پایه را بدان سازند و اسکلت و بدنه را با آن استحکام دهند و چون میله های فلزی و مفتول آهنین در آن گذارند سخت تر گردد و آن را بتون آرمه (بتون مسلح) گویند. و رجوع به بتون شود، ادا کردن اعم از آنکه نماز باشد یا قرض و دین و امانت. گزاردن. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (هفت قلزم) ، کشیدن. فروبردن. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (هفت قلزم). و رجوع به توختن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ زَ دَ)
دریافتن. و فهمیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ریش و قرحه و دنبل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چُ / چَبْ بی)
طبقی را گویند که از چوب بید بافته باشند. (برهان) (جهانگیری). طبقی که از چوب بافته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). طبقی که از شاخه های باریک درخت بید سازند. جبین. چپین. سبد. طبق. سله:
بگسترد کرباس و چبین نهاد
به چبین برآن نان کشکین نهاد.
فردوسی (از جهانگیری).
رجوع به جبین و چپین شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لو لَ / لِ زَدَ)
فراهم آمدن و مجتمع شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چبین
تصویر چبین
طبقی که از چوب بید بافته باشند طبق چوبین سله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفتن
تصویر چفتن
دریافتن و فهمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفتن
تصویر چفتن
((چَ تَ))
خمیدن، خم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چبین
تصویر چبین
((چُ))
سبد چوبی، سبدی که از چوب بید بافند
فرهنگ فارسی معین
مکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
زننده، نیش زدن
دیکشنری اردو به فارسی