تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد، نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه، تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی، تمامی نسخه های یک کتاب که در یک زمان منتشر می شود مثلاً چاپ دوم کتاب
تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد، نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه، تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی، تمامی نسخه های یک کتاب که در یک زمان منتشر می شود مثلاً چاپ دوم کتاب
طبع، باسمه، عملی است که بواسطۀ آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخۀ شبیه به آن تهیه کرد، (لغات نو فرهنگستان)، طبع و باسمه و تافت و انطباع و تافتگی از روی خط و نوشته، (ناظم الاطباء)، چاپ اول، طبع نخستین کتابی، چاپ عبدالرحیم، طبع او، چاپ سنگی و چاپ سربی و چاپ ژلاتینی از انواع طبع است، دروغ، گزافه، اغراق، در وجه اشتقاق این کلمه عقاید مختلف اظهار شده است، بعض دانشمندان کلمه چاپ را مأخوذ از ’چاو’ دانسته اند (لفظ ’چاو’ یک کلمه چینی است و شرح آن درجای خود بتفصیل آمده است برای اطلاع به ’چاو’ رجوع شود) از جمله دانشمند فقید عباس اقبال در مجله بهار سال 2 شمارۀ 8 تحت عنوان ’چاو، چاپ، اسکناس’ مینویسد: ’چیزی که به احتمال قوی میتوان گفت این است که دو لفظ ’چاپ’ و ’چاپ خانه’ (معمول امروزی) همان ’چاو’ و ’چاو خانه ’ قدیم است که با اندک تحریف، یعنی با تبدیل ’و’ به ’پ’ به این صورت در آمده ... ’ و نیز آقای پورداود استاد دانشگاه در تعریف لغت ’چاو’ نوشته اند: ’ ... (چاو) از این گذشته در زبان فارسی به هیئت ’چاپ’ و ’چاپخانه’ مانده که بجای کلمات عربی ’طبع’ و ’مطبعه’ بکار میرود شک نیست که این کلمه یادگار روزگار ’کیخاتوخان’ و از ’چاو’ و ’چاوخانه’ آن زمان است در هند هم این کلمه بجای مانده چهاب، چهاپه، چهاپه خانه، چهاپاتی و چهاپتا (چاپ کردن) موجود است’، (هرمزدنامه ص 224)، اما دانشمندان دیگر با تحقیقات بیشتری که در این خصوص بعمل آورده اند اشتقاق ’چاپ’ را از چاو بعید می دانند و این عقیده را رد می کنند، آنان معتقدند که ’چاپ’ از لفظ ’چهاپ’ و ’چهاپه’ هندی گرفته شده است از جمله آقای مجتبی مینوی استاد دانشگاه در پایان مقاله ای تحت عنوان ’ترجمه علوم چینی بفارسی در قرن هشتم هجری’ مینویسد: ’ ... چاپ از لفظ ’چهاپه’ هندی مشتق است و این جانب تفصیل این مطلب را در ذیل مقاله ای که راجع به رفتن محصلین ایرانی بفرنگستان تحت عنوان اولین کاروان معرفت، در مجلۀ یغما نوشته بیان کرده ام، ’ (مجلۀ دانشکده ادبیات شمارۀ 1 سال سوم مهر ماه 1334)، اینک تفصیل آن مطلب را از ذیل مقالۀ ’اولین کاروان معرفت’ در اینجا میاوریم: ’در باب کلمه چاپ (و اینکه این لفظ از کجا آمده است) عقاید مختلف اظهار شده است و چندی پیش یکی ازفضلای ایران حدس زد که شاید این کلمه از لفظ ’چاو’ مغولی آمده باشد، لفظ ’چاو’ بر پولی اطلاق میشده است که هفتصد سال پیش در ایران از کاغذ یا چرم میساخته اند و بر آن مهر میزده اند یا علاماتی نقش میکرده اند ولی بسیار مستبعد است که این کلمه ربطی با لفظ چاپ داشته باشد، در سفرنامه های ایرانیان که در حدود صد و سی چهل سال پیش نوشته شده است کلمه طبع و چاپ مکرر آمده است و محتاج به گفتن نیست که فن چاپ در ترکیه و هندوستان و مصر زودتر از ایران رائج شد، کسانی که کتب چاپ ترکیه و مصر را دیده بودند این صنعت را به لفظ طبع و طباعت میخواندند و آنهائی که به هندوستان سفر کرده بودند و کتابهای چاپ هند را دیده بودند لفظ ’چهاپه’ یا ’چاپ’ را بکار میبردند (مثل میرزا ابوالحسن خان شیرازی و میرزا ابوطالب خان اصفهانی) - در سفرنامۀ میرزاابوطالب خان هر دو لفظ استعمال شده است، در زبان هندی لفظ چاپ بمعنی مهر است و پارچه هایی را که (مثل چیت و قلمکار) بوسیلۀ مهرها یا قالبهای چوبی نقش میکنند ’چهاپانیا’ و ’چهاپاره’ میگفته اند، وچون صنعت طباعت شبیه به همین مهر زدن و نقش کردن بوسیلۀ قالب است همان چهاپه را در این مورد نیز بکار برده اند، در مسیر طالبی یعنی سفرنامۀ میرزا ابوطالب خان اصفهانی این عبارت آمده است: ’ذکر کار خانه تبع (کذا) یعنی چهاپه گری کتاب و تصویر، از صنعتهای مفید است فایدۀ چهاپۀ کتاب نشر علم است که علت غائی و علماء و مصنفین میباشد ... و طریق آن صنعت بواسطۀ وجود آن در کلکته بمردم ظاهر است’ پانزده سال بعد از او میرزا صالح در سفرنامۀ خود نوشت که در سال 1445 م، در هلند اختراع چاپ زنی شده و در سال 1477 میلادی صنعت مزبور را بانگلند آورده در سال 1536 میلادی باسمه کردن تصاویر در بالای مس و نسخۀ آن بر روی کاغذ در انگلند اختراع گردیده، میرزاصالح در کتاب خود مکرر از چاپ وچاپخانه و چاپ کردن و استاد چاپ زن و چاپ شدن و چاپ زدن و از چاپ بیرون آمدن بحث میکند’ (مجلۀ یغما شمارۀ هشتم سال ششم آبانماه 1332)، بدیهی است از دو عقیده که دانشمندان درباره اشتقاق کلمه ’چاپ’ اظهار داشته اند عقیدۀ دوم صائب تر و اشتقاق ’چاپ’ از ’چهاپ’ و ’چهاپه’ (چنانکه آقای مینوی نوشته و استدلال کرده اند) صحیح تر مینماید، تاریخ چاپ، چاپ در چین: چنانکه میدانیم نخستین بار در جهان صنعت چاپ در کشور چین معمول گردید و چینیان زودتر از سایر ملل به این صنعت پی بردند و در صدد تکمیل آن برآمدند و کتاب چاپ کردند، درباره صنعت چاپ و چگونگی ایجاد و تکمیل آن در کشورچین بهتر است از اطلاعاتی که یک دانشمند قدیم ایرانی در آن خصوص داشته و در کتاب خود آورده است استفاده کنیم و قسمتی از مقالۀ مجتبی مینوی استاد دانشگاه را که در آن مقاله از آن دانشمند و کتاب او یاد کرده و مطالبی از آن کتاب نقل کرده اند در اینجا بیاوریم، مجتبی مینوی در مقاله ای تحت عنوان ’ترجمه علوم چینی به فارسی در قرن هشتم هجری’ می نویسند: ’یکی از نسخه های خطی منحصر بفرد فارسی که در استانبول دیدم کتاب موسوم به ’تانکسوق نامۀ ایلخان در فنون علوم ختائی’است که در عهد غازان خان باهتمام رشید الدین فضل اﷲ وزیر همدانی تهیه شده است و ترجمه قسمتی از کتب طبی و علمی چینی به زبان فارسی است و در کتاب خانه ایا صوفیه بشمارۀ 3596 محفوظ است ... ’ (سپس مقالۀ خود را ادامه میدهند و پس از بیان شرح حال رشید الدین و معرفی کتاب ’تانکسوق نامه ...، ’ و نقل مطالبی از فصول مختلف این کتاب مینویسند) : ’این کتاب رشیدالدین تا آنجا که بنده اطلاع دارم قدیمترین مأخذ فارسی در باب وجود صنعت چاپ در چین است، چاپ کتاب را چینی ها در عصر سلسلۀ سلاطین تانگ بکمال رسانیدند، یعنی مقارن قرن اول تا سوم هجری، شیوۀ متداول همان بود که وصف آن را رشیدالدین کرده است و عن قریب عین عبارات او نقل خواهد شد، یعنی روی یک قطعۀ چوب تمام مطالبی را که باید در دو صفحۀ متوالی بیاید، بعلاوۀ یک ستون عنوان باب و فصل و ممیزات دیگر در میان دو صفحه، وارونه میکندند و سپس آن را مرکب زده روی کاغذ برمیگرداندند و آن کاغذ را از وسط تا میزدند و کتاب هر چند ورق میشد از این اوراق تاکرده مرکب بود که پهلوی یکدیگر گذاشته میدوختند، هنوز هم همین شیوه در چین متداول است و اهل مملکت آن را بر شیوه های دیگر ترجیح میدهند، شیوۀ دیگری که اختراع کردند گویا در عصر رشیدالدین هنوز معمول نشده بوده و ابداع آن یا در همان عهد و یا اندکی بعدتر باید شده باشد، آن طریقه این بود که قالبهای متعدد به عده ای که برای تمام اشکال و صورتهای معمولی خط چینی لازم بود تعبیه کرده بودند و از این قالب ها عده بسیاری مکعب های گلی یا فلزی متساوی بیرون میریختند که بر یک سطح هر یک از آنها نقش یکی از آن اشکال بطور معکوس و برجسته منقور بود و یا آنکه مکعب های چوبی متساوی میگرفتند و نقش وارونۀ هر شکلی را بر یک سمت هر مکعبی بطور برجسته نقر میکردند و مقدار بسیار زیادی از هر شکل و صورتی تهیه کرده و حاضر داشتند و این مکعب های گلی یا چوبی یا فلزی برای ایشان همان عملی را انجام میداد که امروزه حروف سربی برای ما انجام میدهد یعنی آنها را پهلوی هم مطابق مضمون و مطالبی که میخواستند چاپ شود ترتیب میدادند و ’صفحه بندی’ میکردند و برای عمل ’طبع’ بکار میبردند، خواجه رشیدالدین فضل اﷲ چنانکه گفته شد فقط از آن شیوۀ قدیم خبر میدهد و عین عبارت او این است: ضبطی نهاده اند که کتابی را بر صحیفه های چوب می کنند بخطی که در غایت خوبی باشد و تمام مقروء و مصحح و آن را بر کاغذ میزنند مانند آنکه نقاشان نقش بر چوب کرده قالب میزنند تا همه متساوی و راست و نیکو و آسان باشد و آنچه کاتبی بسالی نویسد به یک روز قالب برزنند و کاغذ تنک خطایی که میسازند غرض از تنکی آن آن است که قالب نیک در آن نشیند و نقش درست بیرون آید و الا کاغذ چنین تنک نساختندی و سیاهی نیز چنان ساخته که لایق قالب زدن باشد و هر چند قالب بریک روی کاغذ می زنند و یک روی دیگر صرفه میرود لیکن در تنکی و آلت کاغذ و حجم کتاب دو سه چندان توفیر باشد و نیز کاغذ از پوست درخت توت و درخت نی و میان انواع نی ...، و میان آن مانند میان چوب پوسیده میباشد، میکنند تا عظیم آسان و کم بضاعت و اندک قیمت بود ... حکمت در وضع خط و فواید آن و آسانی کتاب و آسانی ساختن کاغذ و هرچه بدان تعلق دارد که مصلحت و مدار ملک و ضبط آن بقلم راست آید، این معانی است که شرح داده شد، خواجه رشیدالدین در مقدمۀ قسمت تاریخ ختای از جامعالتواریخ هم طریقۀ فن چاپ را بیان کرده است و داود بناکتی در تاریخ خود آن فصل را نقل کرده بدین عبارت: ’آنگاه به موجبی که عادت ایشان است از آن کتاب نسختها کرده و میکنند چنانکه در آن هیچ تغییر و تبدیل و زیادت و نقصان نمی تواند بود و آن چنان است که چون بهترین کتب آن تواند بود که درست باشد و خطش بغایت خوب و مجال تغییر و تبدیل در آن نه، رعایت این هر سه معنی را وصفی کرده اند که هر کتاب که نزد ایشان معتبر افتاد خطاطی خوش نویس را حاضر کرده اند تا هر صفحه ای از آن کتاب به خطی پاکیزه بر لوحی نوشته است و تمامت دانندگان آن قسم باحتیاط تمام مقابله و تصحیح آن کرده و خط خویش بر ظهر آن لوح مثبت گردانیده، آنگاه نقاران ماهر استاد را فرموده تا آن را نقاری کرده اند و چون از تمامت کتاب بر این طریقه نسخت گرفته اند و بر هر یک عدد آن بر توالی نوشته، آن لوحها را همچون سکۀ دارالضرب در کیسه ها به مهر امناو معتمدان معین سپرده اند و در دکانهای مخصوص به آن مصلحت مضبوط نهاده و بر آن عمال تمغائی معین و مقرر گردانیده، بهر وقت که کسی نسخه ای از آن خواهد پیش آن جماعت برود و حقوق معین دیوانی و مؤنات آن بدهد ایشان آن لوحهای آن کتاب بیرون آرند و بر مثال سکۀ زربر اوراق کاغذ نهند و به وی تسلیم کنند و بدین طریقه ممکن نیست که در هیچ کتابی از کتب ایشان زیادت و نقصان تواند بود، بدان سبب بر کتاب مذکور (یعنی کتاب تاریخ ختای که سابقاً ذکر شد) اعتماد کرده نقل تاریخ ایشان میرود’، چاپ در اروپا: صنعت چاپ را در اروپا یکنفر آلمانی بنام ’گوتنبرگ’ (هانس یا جوهانس ژنفلیش متولد سال 1400 - وفات 1468 میلادی) اختراع کرد و اول دفعه با چاپ سنگی آزمایشهایی نمود و کتابهایی بچاپ رسانید که از آن جمله تورات 36 سطری و تقویم 1448 میلادی را باید نام برد و بعد درباره چاپ با حروف متحرک (چاپ سربی) نیز مطالعات خود را ادامه داد و افتخار کشف این صنعت مهم و مفید برای همیشه بنام او ثبت گردید، رجوع به گوتنبرگ شود، چاپ در ایران: صنعت چاپ از طریق اروپا به ایران راه یافت و نخستین بار در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار و به همت و مساعدت عباس میرزا نایب السلطنه چند تن از ایرانیان فن چاپ کردن را در اروپا آموختند و دستگاه چاپ حروفی (چاپ سربی) و چاپ سنگی را از اروپا به ایران آوردند، در خصوص اینکه چه کسی اول دفعه چاپخانه در ایران دایر کرده و اولین مطبعه از نوع چاپ سربی یا چاپ سنگی بوده و دستگاه چاپ در کدام یک از شهرهای ایران زودتر بکار افتاده، عقاید مختلف است، لیکن از مجموع تحقیقات و مطالعاتی که تاکنون در این باره بعمل آمده مسلم شده است که نخستین بار دستگاه چاپ حروفی (سربی) که به ایران وارد شده در شهر تبریز دایرگردیده است بشرحی که مجتبی مینوی استاد دانشگاه در مقالۀ (کاروان معرفت) نوشته و توضیح داده اند این دستگاه چاپ سربی و اولین مطبعۀ فارسی را میرزا صالح شیرازی (که از طرف عباس میرزا نایب السلطنه برای تحصیل همراه چهار ایرانی دیگر به اروپا اعزام شده بود) درانگلستان خریده با خود به ایران آورد و در شهر تبریز دایر کرد، برای توضیح و تفصیل بیشتر نخست مقاله ای را که به تاریخ 28 آذر ماه 1290 هجری شمسی در شمارۀ پنجم سال دوم دورۀ جدید روزنامۀ کاوه تحت عنوان ’چاپخانه و روزنامه در ایران’ چاپ شده و بعد قسمتی از مقالۀ (کاروان معرفت) را که بقلم مجتبی مینوی در شمارۀ هشتم سال ششم مجلۀ یغما درج گردیده است عیناً نقل میکنیم، روزنامۀ کاوه مینویسد: ’چاپخانه و مطبعه و بصمه خانه که به هر سه لفظ در ایران دائر است، معلوم است که از فرنگستان به ایران آمده ولی این لفظهای مختلف هر یک منشاء دیگری دارد: لفظ مطبعه که عربی است محتاج بشرح نیست چه واضح است که از طباعت و طبع که به همین معنی بوده اخذ شده، منشاء لفظ ’چاپ’ که در هندوستان گاهی ’چهاپ’ هم نوشته میشود برنگارنده کاملاً روشن نیست بعضی ها آن را مأخوذ از کلمه ’چاو’ مغولی یا چینی که اسم اسکناس و پول کاغذی بوده که در عهد گیخاتوخان پادشاه مغول در ایران رایج شد (و شرح آن درکتب و تواریخ ثبت است) فرض کرده اند ولی مأخذ این فقره معلوم نیست، نگارنده احتمال میدهد که این لفظ ازهند به ایران آمده باشد و شاید هم اصلاً لفظ هندی باشد، لفظ ’بصمه’ یا ’باصمه’ اگر چه ظاهراً ترکی بنظر می آید و حالا بطور اسم مصدر از فعل ’بصمق’ عثمانی یا ’باصماخ’ در ترکی شرقی استعمال میشود و عمل طبع را هم در زبان ترکی فعلا ’باصمق’ میگویند و مشتقات آن را در مقام ’طبع کردیم’ و ’طبع شده’ استعمال میکنند با وجود این منشاء اصلی آن درست واضح نیست چه این لفظ از قدیم یعنی از عهد مغول معمول بوده و در آن عهد میان مغولها بتصویر پادشاهان مغول ’بصمه’ میگفتند، ظاهراً اولین مطبعه هم که به ایران آمده معروف به بصمه خانه شده بود چنانکه ’آنژدوسن ژوزف از مبشرین و پادریان فرقۀ نصارای کرملیط از اهل طولوز در کتاب ’لغت فرنگی و پارسی’ خود که درحدود سنۀ 1081 تألیف کرده و در سنۀ 1096 بطبع رسانیده در تحت عنوان کلمات ’باصمه خانه، کارخانه بصمجی، مطبع’ (صفحۀ 415 از آن کتاب) چنین مینویسد: ’حضرات پادریان کرملیت میدانی میر بصمه خانه عربی و فارسی در عبادت خانه خودشان در اصفهان برپا و دایر کرده بودند و هنوز دارند، ارامنه نیز در جلفه بصمۀ ارمنی دارند’، بعد از این جمله شرح میدهد ومیگوید که هیچکدام از مطبعه ها عاقبت پیشرفت نکردند و این بسبب خشکی مفرط هوا است، از عبارت فرانسوی این کشیش که به لفظ ’پدران قدیم ما’ گفته استنباط میشود که مطبعۀ مزبور در اوایل قرن یازدهم هجری به ایران آمده چه مبشرین مسیحی کاتولیک از اوایل این قرن به اصفهان آمده وبرقرار شدند ابتدا فرقۀ اوگوستین های پرتگالی در سنۀ 1011 و بعد از آنها فرقۀ کرملیت های اصلاح شده در سنۀ 1016 بعد فرقۀ کاپوسن های فرانسوی در سنۀ 1038 و فرقۀ یسوعیین (ژزویت) در سنۀ 1055 و کمی بعد از آنها دومینیکن ها در اصفهان برقرار شدند، پس ورود مطبعه را به ایران ممکن است در حدود سنۀ 1020 تا 1030 دانست که همین کرملیت ها آوردند و ابتدا بعضی اوراق بزبان عربی و فارسی در ادعیه و اذکار مسیحی طبع کردند، در جلفای اصفهان هم ارامنه از قدیم الایام یک چاپ خانه ارمنی داشته اند، این مطبعه بنا بر قول هوتم شیندلر ’تقریباً سی سال بعد از اینکه شاه عباس اول در سنۀ 1013 چند هزار خانوادۀ ارامنه را از جلفای قفقازیه به اصفهان کوچانید و در نزدیک آن شهر ساکن ساخت کتب متعدد با حروف ارمنی چاپ کرده ابتداء از تاریخ 1050 در کتابخانه ها موجود است و قسمتی از حروف قدیم الحال هم در نماز خانه جلفا حاضر است در این زمان چاپ خانه ارمنی با حروف جدید کار میکند’ در دائره المعارف بریتانیا در مادۀ ’ادبیات ارمنی’ نیز ذکر یک ورق بزرگی بزبان ارمنی چاپ جلفای اصفهان شده که در سنۀ 1050 طبع شده، موضوع این ورقه دینی است و عبارت است از گزارش پدران کویر از این فقره معلوم میشود که دخول مطبعۀ عربی در ایران قبل از دخول آن در عثمانی بوده چه در عثمانی ابتدا در سنۀ 1141 بود که چاپ عربی آمد و اولین کتاب مطبوع با آن حروف ترجمه ترکی صحاح جوهری بود اگر چه طبع با حروف دیگر در عثمانی قدیمتر است و ابتداء در سنۀ 894 نخستین مطبعه از طرف یهودیها در اسلامبول بنا شده و در سنۀ 953 اولین کتاب عربی که در آن مطبعه چاپ شد تورات عربی بود ولی با حروف عبرانی، خود ایرانیها سالیان دراز بی مطبعه بودند و ابداً در خیال آن نبودند و مثل سایر آثارتمدن، مطبعه نیز خیلی دیر به ایران رسید، شاردن سابق الذکر در کتاب سیاحت نامۀ بزرک و معروف خود گوید: ’ایرانیان صد دفعه تا حال خواسته اند مطبعه داشته باشند، فواید و منافع آن را میدانند و می بینند و ضرورت و سهولت آن را می سنجند لیکن تا حال کامیاب نشده اند، برادر وزیر اعظم (یا مجتهد بزرگ ؟) که آدم خیلی عالم و مقرب شاه است در سنۀ 1087 از من خواست تا عمله ای از فرهنگ بیاورم که این کار را بایرانیان بیاموزد و کتب مطبوعۀ عربی و فارسی را هم که من به او داده بودم بشاه نشان داده و اجازه گرفته بود ولی وقتیکه پای پول بمیان آمد همه چیز بهم خورد’ نه تنها در زمان شاردن بلکه صد سال بعد هم ایرانیان همتی در باب مطبعه نکردند تا وقتیکه در زمان سلطنت فتحعلیشاه اولین مطبعه در تبریز برقرار شد، در باب این مطبعۀ مرحوم هوتم شیندلر چنین مینویسد: ’در سال 1233 شخصی موسوم به آقازین العابدین تبریزی اسباب آلت مختصر باسمه خانه طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی به تبریز آورده در تحت حمایت عباس میرزا نایب السطنه که در آن زمان حکمران آذربایجان بود مطبعۀ کوچکی را برقرار نمود و بعد از مدتی کتابی را موسوم به ’فتح نامه’ تمام کرد، این کتاب نخستین کتابی بود که در ایران بحروف عربی مطبوع شد، مصنف کتاب مذکور میرزاابوالقاسم قایم مقام بود و قصه ها گفته از جنگی که در سال 1227 میان دولتین روس و ایران واقع شد و بتوسطصلح نامۀ گلستان مورخۀ 12 اکتبر 1813 میلادی / 16 ذی القعده 1228 هجری قمری به انتها رسید، ’فتحعلی شاه میرزا زین العابدین را در سال 1240 بدارالخلافه احضار کردو میرزای مزبور ابتدا به منزل ملک الشعرای ثانی آمد ولی چون ملک از این کیفیت بصیرتی نداشت منوچهرخان معتمدالدوله میرزا را جذب کرد و در تکیۀ منوچهرخان منزل داد، کمی بعد از آن میرزا زین العابدین قرآن مجید اعلی را بخط مرحوم میرزای تبریزی که به ’قرآن معتمدی’ مشهور شد بچاپ حروفی ؟ درآورد، چند نفر پیش میرزا زین العابدین شاگرد بودند و یکی از آنها مرحوم میرباقر بود که بعدها نسخۀ ناسخ التواریخ تألیف لسان الملک را بچاپ لیتوگرافی درآورد: ’در مآثر سلطانی که بسعی و استادی ملامحمدباقر تبریزی در اواخر شهر رجب 1241 هجری قمری در تبریز بچاپ حروفی بطبع رسیده نیز در ضمن وصف طبع اشاره به میرزازین العابدین مزبور هست ’که به اهتمام منوچهرخان مجلدات از کتب حدیث باسمه کرده’ بعد از فوت عباس میرزا (سنۀ 1249 هجری قمری) مطبع طیبوگرافی تبریز موقوف شد ... ’طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی طهران در سال 1261 موقوف شده بود و آنکه در تبریز بود تقریباً ده سال قبل از آن بسته شده بود، در سال 1246 شخصی روسی اسباب مختصری چاپ سنگی یعنی لیتوگرافی به تبریز آورد اما تا سال 1256 خیلی ثمر نبخشید بعد از آن تاریخ خوب عمل کرد، در سال 1259 آقاعبدالعلی اسباب لیتوگرافی بطهران آورد و بدون تأخیر مشغول کار شده در همان سال نخستین کتاب چاپ سنگی که در طهران بطبع رسید کتاب ’معجم فی آثار ملوک العجم’ (بود) تألیف میرزا عبداﷲ بن فضل اﷲ، و تاریخ پطر کبیر (نیز) بسعی او تمام شده آقا عبدالعلی بعد از چندی کارخانه را به آقا میرباقر واگذار نمود، چاپ خانه سنگی در دارالعلم شیراز تقریباً در سال 1254برقرار شد ولی گویا غیر از یک کتاب (قرآن مجید) کاری نکرد، در اصفهان تقریباً در سال 1260 عمل لیتوگرافی شروع کرد و کتاب رسالۀ حسینیه بطبع رسید’، تا اینجا عین کلام مرحوم شیندلر بود، در یک کتاب فرانسوی موسوم به ’مطبعه در خارج ازفرنگستان که مؤلف آن امضای مجهول ’یک کتاب شناس’ میکند و تاریخ مطبعه ها را در بلاد عالم غیر از فرنگستان بترتیب حروف تهجی اسامی شهرها و ممالک ذکر میکند و در سنۀ 1319 - 1320 هجری قمری (1902 میلادی) در پاریس بطبع رسیده در باب اولین مطبعه در ایران در مادۀ تبریزگوید: ’دکتر کوتون گوید که در سنۀ 1822 میلادی (1238 - 1239 هجری قمری) جوانی میرزا جعفر نام اولین مطبعۀ سربی را در این شهر (یعنی تبریز) دائر کرد و کتاب اول که چاپ شد گلستان بود که بنا بقول ساسی و کاترمر در سال 1824 میلادی (1240 - 1241 هجری قمری) و بقول کوتون مشارالیه در سنۀ 1825 میلادی (1241 - 1242 هجری قمری) چاپ شده بعد از آن تاریخ قاجاریه تألیف عبدالرزاق بن نجفقلی در آن مطبعه چاپ شده، (معلوم است که قول هوتم شیندلر در این باب صحیح تر و معتبرتر است)، ایضاً در کتاب مزبور در مادۀ طهران نیز شرحی بنقل از روزنامۀ جمعیت آسیایی مبشرین انگلیسی درباره اولین کتب مطبوعه در طهران درج میکند و میگوید آن کتب در کار خانه معتمدالدوله به اهتمام ملاعباسعلی به چاپ رسیده اند و اسامی بعضی از آن کتب را میدهد، درمقدمۀ رساله ای که جناب آقا میرزا محمدعلی خان تربیت در تاریخ جراید ایرانی تألیف کرده اند و موسوم است به ’ورقی از دفتر تاریخ مطبوعات ایرانی و فارسی’ که ترجمه انگلیسی آن را جناب استاد برون نشر کرده اند ونسخۀ فارسی هنوز بدبختانه بطبع نرسیده نیز اطلاعات ذیل درباره اولین مطبعه در ایران ثبت است: ’ ... در حدود سال 1240 عباس میرزا نایب السطنه میرزا جعفر نام تبریزی را بمسکو فرستاد که یک دستگاه چاپ خانه سنگی بیاورد و آن صنعت را نیز بیاموزد، وی دستگاهی به تبریز آورده و دایر کرد، مشهدی اسد آقا باصمه چی معروف تبریزی که خودش حالا (یعنی در وقت تألیف کتاب در سنه ٔ1330) زنده و مطبعۀ قدیمش هنوز در تبریز دائر است روایت میکند که میرزاصالح شیرازی وزیر طهران میرزا اسداﷲ نامی را از اهل فارس با مخارج زیاد برای یاد گرفتن صنعت چاپ به پترسبورگ فرستاد و مشارالیه پس از مراجعت در تبریز بدستیاری آقا رضا (پدر مشهدی اسدآقا راوی این روایت) مطبعۀ سنگی (لیتوگرافی) تأسیس نمود و اولین نسخه ای که در آن مطبعه چاپ شد قرآن مجید بود بخط میرزا حسین خوشنویس معروف، بعد از پنج سال شاه این مطبعه را با اجزاء و عمال آن به طهران خواست و اولین نسخه ای که در طهران طبع شد دیوان نشاط (میرزاعبدالوهاب معتمدالدوله متخلص به نشاط) بود’ در کتاب موسوم به ’کتاب شناسی شرقی’ تألیف زنکر و در کتاب ’کتاب شناسی ایران’ تألیف شواب و کتاب فهرست کتب عربیه و فارسیه و ترکیه منطبعه در اسلامبول و مصر و ایران و موجوده در موزۀ آسیائی پترسبورک تألیف دورن که در پترسبورک در سنۀ 1866 میلادی طبع شده اسامی کتب زیادی از قدیمترین مطبوعات ایران ثبت است که چند فقره از آنها را که مهم ترند ذیلا درج میکنیم و خصوصاً سه چهار فقره که اول ذکر میشوند برای اصلاح بعضی فقرات آنچه از هوتم شیندلر نقل شد مفید است: رسالۀ حسینیه چاپ اصفهان بقول زنکر در سنۀ 1244 و بقول دورن بتاریخ غرۀ رحب سنۀ هجری قمری قرآن چاپ شیراز سنگی سنۀ 1840 میلادی (1244 - 1245 هجری قمری) بقول زنکر، محرق القلوب نراقی چاپ طهران سنۀ 1229 بقول شواب و سنۀ 1248 بقول دورن، جلاء العیون و عین الحیوه و حیاهالقلوب و مفتاح النبوه سنۀ 1240 بقول دورن، نخبۀ کلباسی (رسالۀ عملیۀ فقه) چاپ اصفهان سنۀ 1246 بقول دورن، گنجینۀ معتمدالدوله میرزا عبدالواهاب متخلص به نشاط چاپ طهران سنۀ 1266 بقول دورن، علاوه بر اینها که ذکر شد باز اسامی خیلی کتب دیگر در مآخذ مزبوره موجود است که از سنۀ 1239 به این طرف در تبریز طهران و اصفهان چاپ خورده، از بعضی دلایل و قراین معلوم میشود که در همانوقت که در تبریز چاپ خانه سربی اولی دایر بود، چاپ خانه دیگری نیز در طهران در حدود سنۀ 1240 دائر بوده است بدون آنکه مطبعۀ تبریز به طهران نقل شود زیرا که در هر دو مطبعه در سال 1240 وسالهای بعد از آن کتب زیادی چاپ شده، در کتاب مشاهیرالشرق جرجی زیدان در ضمن شرح حال ناصرالدین شاه (ج 1ص 139 و 140) ظاهراً بنقل از قول میرزا مهدی مدیر جریدۀ حکمت فارسی منطبعۀ مصر منیویسد که اولین مطبعه را عباس میرزا نایب السلطنه در تبریز تأسیس کرد و دو نفر از فحول علماء را یعنی میرزا صالح شیرازی و میرزا محمد جعفر تبریزی مشهور به امیر را خواسته و به مسکو و پترسبورک فرستاد و 14 دستگاه اسباب یعنی چرخ مطبعۀ سنگی طرز قدیم آوردند و در تبریز مطبعه ای دائر کردند، بعد از تبریز در طهران و ظاهراً بعد از شیراز و اصفهان نیز اولین شهری که مطبعه در آن پیدا شدشهر ارومی بوده که در سنۀ 1256 به این طرف دعات مسیحی امریکائی در آنجا یک مطبعۀ سربی عربی و سریانی و انگلیسی دارند، دکتر پرکین از اولین مبشرین امریکائی در ارومی در کتاب خود بعنوان (هشت سال در ایران) در باب اولین مطبعۀ خودشان چنین مینویسد: ’در 7 نوامبر 1840 میلادی (12 رمضان 1256 هجری قمری) مطبعه چی آقای بریت از امریکا برگشته و مطبعۀ ما را که کوچک و قابل نقل بود آورد، در 21 نوامبر (26 رمضان) مطبعه را به کار انداخته و بعضی قطعات دعا به زبان سریانی چاپ کردیم، مسلمانان شهر نیز از ورود مطبعۀ ما ممنون بودند، منجم باشی ارومی به ادارۀ ما رجوع کرده و خواهش کرد که تقویم او را برای سال 1257 هجری قمری چاپ کنیم، در 30 نوامبر (5 شوال) شروع به طبع زبور در زبان سریانی قدیم کردیم ... ’ بعد از ارومی ظاهراً به ترتیب تاریخی ذیل در سایر بلاد ایران مطبعه داخل شده: بوشهر، مشهد، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گروس، کاشان، عجیب است با آنکه در ایران اول چاپ خانه سربی داخل شده بود بعدها مدتهای دراز منسوخ شده و چاپ سنگی دایر شد ’تا آنکه در سنۀ 1290 در حین مسافرت ناصرالدین شاه بفرنگستان در اثنای توقف در اسلامبول یک دستگاه چاپخانه با حروف عربی و فرنگی بقیمت پانصد لیره عثمانی ابتیاع شد و آن دستگاه را با یک نفر حروف چین روانۀ طهران کردند ولی در تهران اهمال شده و در بوتۀ تعویق ماند تا آنکه در سال 1292 بارون نرمان اجازۀ نشر روزنامۀ فرانسوی به اسم پاتری (وطن) تحصیل کرده و چرخ مطبعه راتعمیر و حروف را صاف کرده و بکار انداخت’ در تبریز قاسم خان پسر علیخان والی (که امروز سردار همایون لقب دارد) در حدود سنۀ 1317باز یک دستگاه مطبعۀ سربی دایر کرد، در همان اوقات یک مطبعۀ کوچک سرکاری هم در ادارۀ محمدعلی میرزا ولیعهد ایجاد شد که شرح نهج البلاغه تألیف ابن ابی الحدید را در آن مطبعه چاپ کردند، امروز در خیلی از بلادمهمه ایران مطبعه موجود و دائر است و این اختراع فرنگی مفید پس از صدها اهمال و مسامحه و اجتناب از رسوم کفار عاقبت در ممالک مسلمان دائر شده و باعث شادی روح گوتمبرگ آلمانی شده است در خاتمه این را نیز بگوئیم که طبع با حروف عربی و نشر کتب عربی و فارسی دراروپا مدتهای زیاد پیش از رواج طبع در مشرق زمین بوده و قرآن و کتب تفسیر و کتب علمی مسلمین در فرنک بطبع رسیده و غالباً در مشرق زمین از روی همین چاپها یا چاپ هندوستان (برای کتب فارسی مخصوصاً لکنهو) دوباره چاپ کرده اند، قرآن مجید سیصد سال بیشتر است در اروپا بطبع رسیده در صورتی که در ممالک اسلامی خیلی بیشتر از صد سال نیست که طبع شده، (روزنامۀ کاوه شمارۀ پنجم سال دوم دروۀ جدید مورخ 28 آذر ماه 1290 یزدگردی) در اینجا مقالۀ روزنامۀ کاوه به پایان میرسدو اکنون میپرداریم بنقل قسمتی از مقالۀ (کاروان معرفت) مجتبی مینوی استاد دانشگاه، در این مقاله پس ازمعرفی میرزا صالح شیرازی از چگونگی مسافرت وی به اروپا و شرح اقدامات و مطالعات او در آنجا سخن میگویندو در پایان مقاله به موضوع ’چاپ’ و ’چاپخانه’ در ایران اشاره کرده مینویسند: ’ ...، همین که میرزا صالح دید که به احتمال قوی باید شش ماه دیگر لندن را ترک کند با خود اندیشید که چیزی به ایران ببرد که بکار دولت ایران بیاید، مدتها بود که خیال بردن یک دستگاه چاپ و وسایل صنعت باسمه (یعنی گراور کردن روی مس) بسرش افتاده بود با یک نفر استاد فن چاپ ... قرار گذاشت که هر روزی دو ساعت در کار خانه او کار کند و فن چاپ را بیاموزد ... به این ترتیب هر روزه از ساعت دو و نیم بعد از ظهر تا چهار و نیم به لباس انگلیسی در کار خانه چاپ زنی کار میکرد، قبل از رفتن به کمبریج میرزا صالح از آن استاد فن چاپ که به او این حرفه را آموخته بود خواهش کرد که مبلغ معتنابهی اجناس چاپ زنی وباسمه سازی با یک ماشین کوچک برایش بخرد و همین که برگشت دید که اجناس زیادی در نهایت ارزانی برایش خریده است و چون بجهت پرداخت تمام قیمت آنها وجه کافی همراه نداشت قدری پول از این و آن قرض کرد و همه آن اسبابها را در سه صندوق بزرگ بسته با سایر متعلقات شخصی محصلین بکشتی فرستادند، ’ مجتبی مینوی مقاله را تامراجعت میرزا صالح به ایران ادامه میدهند و سپس مینویسند: ’ میرزا صالح که زبان فرانسه و انگلیسی و لاتینی یاد گرفته بود، مترجم ومستشار ولیعهد شد و دستگاه چاپ را که همراه خود به ایران برده بود در تبریز به راه انداخت و این اولین مطبعه ای بود که برای چاپ کتب فارسی در سرزمین ایران دایر شد’، آنگاه مجتبی مینوی به بحث درباره وجه اشتقاق کلمه ’چاپ’ میپردازند و بعد دنبالۀ مطلب را چنین ادامه میدهند: ’ ... به هر حال خود او بود (مراد میرزا صالح شیرازی است) که این صنعت را به ایران آورد و چهار پنج سال بعد از ورود او به تبریز اولین کتاب چاپی فارسی که در ایران تهیه شده بود بیرون آمد، و چون مینویسند که دایرکننده این مطبعۀ سربی جوانی میرزا جعفرنام بود بعید نیست که میرزا صالح همان میرزا جعفر مهندس همسفر خود را به ادارۀ این چاپخانه گماشته باشد بخصوص که میرزا صالح شخصاً از اعیان و رجال دولت شده بود و فرصت رسیدگی به چاپخانه را نداشت، غیر از این چاپ خانه میرزا صالح یک چاپ خانه دیگر نیز بزودی در تبریز دایر شد، در روزنامۀ کاوه مینویسند که در سال 1233 شخصی موسوم به آقا زین العابدین تبریزی اسباب و آلت مختصر باسمه خانه طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی به تبریز آورده بعد از مدتی کتاب فتحنامۀ میرزا ابوالقاسم قائم مقام را چاپ کرد و در کتاب الذریعه تألیف شیخ آغا بزرگ طهرانی مینویسد که در 1234 رسالۀ جهادیه تألیف میرزا ابوالقاسم قائم مقام در تبریز به چاپ رسیده ومن نمیدانم که از این جهادیه همان فتحنامه مقصود است یا کتاب دیگری و مرحوم محمدعلی تربیت نوشته است که ’ میرزا صالح شیرازی بعد از آنکه وزیر طهران شده بود میرزا اسداﷲ نامی را از اهل فارس با مخارج زیادی برای یاد گرفتن صنعت چاپ به پترسبورگ فرستاد’، بعید نیست که در این عبارت مقصود چاپ سنگی باشد نه چاپ سربی، در مآثر سلطانیۀ عبدالرزاق دنبلی آمده است که ’اعظم تصنعات کار فرنگ باسمه کاری بود که کتب متعدده بخط نسخ و نستعلیق بیرون می آورند، یکی از هوشمندان دارالسلطنۀ تبریز اسباب و اقلام او را آورده چنان تتبع و تصرف در این کار کرده است که چون صفحه ای از کار بیرون می آید حسن خطش رشک گردش اقلام خوش نویسان آمده بعلاوه شیرینی شیوه نیز در باسمه کاری منظور گردیده’، ومخفی نماند که همین مآثر سلطانیه یکی از اولین کتابهایی است که در ایران چاپ شد و در خاتمۀ آن می گوید: ’این نسخۀ جدید که موسوم به مآثر سلطانی است در تبریز بسعی و استادی جناب ملامحمد باقر تبریزی بتاریخ اواخر رجب 1241 اختتام پذیرفت ... و سوای این کتاب مستطاب در دارالخلافۀ طهران میرزا زین العابدین تبریزی به اهتمام منوچهرخان (معتمدالدوله) مجلدات از کتب حدیث باسمه کرده تجار و اهل معاملات باطراف ولایات میبرند و خرید و فروخت میشود’، کتابهای دیگری که در همین سالها چاپ شد عبارت بود از گلستان سعدی و محرق القلوب و عین الحیاه و حیاه القلوب و قرآن و حق الیقین و رسالۀ حسینیه وزاد المعاد و بوستان سعدی و ترجمه کتاب جغرافیای رفائلی و غیرها، که بعضی بچاپ سنگی رسیده بود و برخی بچاپ سربی، ’ (مجلۀ یغما سال ششم شماره ٔهشتم آبان ماه 1332)
طبع، باسمه، عملی است که بواسطۀ آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخۀ شبیه به آن تهیه کرد، (لغات نو فرهنگستان)، طبع و باسمه و تافت و انطباع و تافتگی از روی خط و نوشته، (ناظم الاطباء)، چاپ اول، طبع نخستین کتابی، چاپ عبدالرحیم، طبع او، چاپ سنگی و چاپ سربی و چاپ ژلاتینی از انواع طبع است، دروغ، گزافه، اغراق، در وجه اشتقاق این کلمه عقاید مختلف اظهار شده است، بعض دانشمندان کلمه چاپ را مأخوذ از ’چاو’ دانسته اند (لفظ ’چاو’ یک کلمه چینی است و شرح آن درجای خود بتفصیل آمده است برای اطلاع به ’چاو’ رجوع شود) از جمله دانشمند فقید عباس اقبال در مجله بهار سال 2 شمارۀ 8 تحت عنوان ’چاو، چاپ، اسکناس’ مینویسد: ’چیزی که به احتمال قوی میتوان گفت این است که دو لفظ ’چاپ’ و ’چاپ خانه’ (معمول امروزی) همان ’چاو’ و ’چاو خانه ’ قدیم است که با اندک تحریف، یعنی با تبدیل ’و’ به ’پ’ به این صورت در آمده ... ’ و نیز آقای پورداود استاد دانشگاه در تعریف لغت ’چاو’ نوشته اند: ’ ... (چاو) از این گذشته در زبان فارسی به هیئت ’چاپ’ و ’چاپخانه’ مانده که بجای کلمات عربی ’طبع’ و ’مطبعه’ بکار میرود شک نیست که این کلمه یادگار روزگار ’کیخاتوخان’ و از ’چاو’ و ’چاوخانه’ آن زمان است در هند هم این کلمه بجای مانده چهاب، چهاپه، چهاپه خانه، چهاپاتی و چهاپتا (چاپ کردن) موجود است’، (هرمزدنامه ص 224)، اما دانشمندان دیگر با تحقیقات بیشتری که در این خصوص بعمل آورده اند اشتقاق ’چاپ’ را از چاو بعید می دانند و این عقیده را رد می کنند، آنان معتقدند که ’چاپ’ از لفظ ’چهاپ’ و ’چهاپه’ هندی گرفته شده است از جمله آقای مجتبی مینوی استاد دانشگاه در پایان مقاله ای تحت عنوان ’ترجمه علوم چینی بفارسی در قرن هشتم هجری’ مینویسد: ’ ... چاپ از لفظ ’چهاپه’ هندی مشتق است و این جانب تفصیل این مطلب را در ذیل مقاله ای که راجع به رفتن محصلین ایرانی بفرنگستان تحت عنوان اولین کاروان معرفت، در مجلۀ یغما نوشته بیان کرده ام، ’ (مجلۀ دانشکده ادبیات شمارۀ 1 سال سوم مهر ماه 1334)، اینک تفصیل آن مطلب را از ذیل مقالۀ ’اولین کاروان معرفت’ در اینجا میاوریم: ’در باب کلمه چاپ (و اینکه این لفظ از کجا آمده است) عقاید مختلف اظهار شده است و چندی پیش یکی ازفضلای ایران حدس زد که شاید این کلمه از لفظ ’چاو’ مغولی آمده باشد، لفظ ’چاو’ بر پولی اطلاق میشده است که هفتصد سال پیش در ایران از کاغذ یا چرم میساخته اند و بر آن مهر میزده اند یا علاماتی نقش میکرده اند ولی بسیار مستبعد است که این کلمه ربطی با لفظ چاپ داشته باشد، در سفرنامه های ایرانیان که در حدود صد و سی چهل سال پیش نوشته شده است کلمه طبع و چاپ مکرر آمده است و محتاج به گفتن نیست که فن چاپ در ترکیه و هندوستان و مصر زودتر از ایران رائج شد، کسانی که کتب چاپ ترکیه و مصر را دیده بودند این صنعت را به لفظ طبع و طباعت میخواندند و آنهائی که به هندوستان سفر کرده بودند و کتابهای چاپ هند را دیده بودند لفظ ’چهاپه’ یا ’چاپ’ را بکار میبردند (مثل میرزا ابوالحسن خان شیرازی و میرزا ابوطالب خان اصفهانی) - در سفرنامۀ میرزاابوطالب خان هر دو لفظ استعمال شده است، در زبان هندی لفظ چاپ بمعنی مُهر است و پارچه هایی را که (مثل چیت و قلمکار) بوسیلۀ مهرها یا قالبهای چوبی نقش میکنند ’چهاپانیا’ و ’چهاپاره’ میگفته اند، وچون صنعت طباعت شبیه به همین مهر زدن و نقش کردن بوسیلۀ قالب است همان چهاپه را در این مورد نیز بکار برده اند، در مسیر طالبی یعنی سفرنامۀ میرزا ابوطالب خان اصفهانی این عبارت آمده است: ’ذکر کار خانه تبع (کذا) یعنی چهاپه گری کتاب و تصویر، از صنعتهای مفید است فایدۀ چهاپۀ کتاب نشر علم است که علت غائی و علماء و مصنفین میباشد ... و طریق آن صنعت بواسطۀ وجود آن در کلکته بمردم ظاهر است’ پانزده سال بعد از او میرزا صالح در سفرنامۀ خود نوشت که در سال 1445 م، در هلند اختراع چاپ زنی شده و در سال 1477 میلادی صنعت مزبور را بانگلند آورده در سال 1536 میلادی باسمه کردن تصاویر در بالای مس و نسخۀ آن بر روی کاغذ در انگلند اختراع گردیده، میرزاصالح در کتاب خود مکرر از چاپ وچاپخانه و چاپ کردن و استاد چاپ زن و چاپ شدن و چاپ زدن و از چاپ بیرون آمدن بحث میکند’ (مجلۀ یغما شمارۀ هشتم سال ششم آبانماه 1332)، بدیهی است از دو عقیده که دانشمندان درباره اشتقاق کلمه ’چاپ’ اظهار داشته اند عقیدۀ دوم صائب تر و اشتقاق ’چاپ’ از ’چهاپ’ و ’چهاپه’ (چنانکه آقای مینوی نوشته و استدلال کرده اند) صحیح تر مینماید، تاریخ چاپ، چاپ در چین: چنانکه میدانیم نخستین بار در جهان صنعت چاپ در کشور چین معمول گردید و چینیان زودتر از سایر ملل به این صنعت پی بردند و در صدد تکمیل آن برآمدند و کتاب چاپ کردند، درباره صنعت چاپ و چگونگی ایجاد و تکمیل آن در کشورچین بهتر است از اطلاعاتی که یک دانشمند قدیم ایرانی در آن خصوص داشته و در کتاب خود آورده است استفاده کنیم و قسمتی از مقالۀ مجتبی مینوی استاد دانشگاه را که در آن مقاله از آن دانشمند و کتاب او یاد کرده و مطالبی از آن کتاب نقل کرده اند در اینجا بیاوریم، مجتبی مینوی در مقاله ای تحت عنوان ’ترجمه علوم چینی به فارسی در قرن هشتم هجری’ می نویسند: ’یکی از نسخه های خطی منحصر بفرد فارسی که در استانبول دیدم کتاب موسوم به ’تانکسوق نامۀ ایلخان در فنون علوم ختائی’است که در عهد غازان خان باهتمام رشید الدین فضل اﷲ وزیر همدانی تهیه شده است و ترجمه قسمتی از کتب طبی و علمی چینی به زبان فارسی است و در کتاب خانه ایا صوفیه بشمارۀ 3596 محفوظ است ... ’ (سپس مقالۀ خود را ادامه میدهند و پس از بیان شرح حال رشید الدین و معرفی کتاب ’تانکسوق نامه ...، ’ و نقل مطالبی از فصول مختلف این کتاب مینویسند) : ’این کتاب رشیدالدین تا آنجا که بنده اطلاع دارم قدیمترین مأخذ فارسی در باب وجود صنعت چاپ در چین است، چاپ کتاب را چینی ها در عصر سلسلۀ سلاطین تانگ بکمال رسانیدند، یعنی مقارن قرن اول تا سوم هجری، شیوۀ متداول همان بود که وصف آن را رشیدالدین کرده است و عن قریب عین عبارات او نقل خواهد شد، یعنی روی یک قطعۀ چوب تمام مطالبی را که باید در دو صفحۀ متوالی بیاید، بعلاوۀ یک ستون عنوان باب و فصل و ممیزات دیگر در میان دو صفحه، وارونه میکندند و سپس آن را مرکب زده روی کاغذ برمیگرداندند و آن کاغذ را از وسط تا میزدند و کتاب هر چند ورق میشد از این اوراق تاکرده مرکب بود که پهلوی یکدیگر گذاشته میدوختند، هنوز هم همین شیوه در چین متداول است و اهل مملکت آن را بر شیوه های دیگر ترجیح میدهند، شیوۀ دیگری که اختراع کردند گویا در عصر رشیدالدین هنوز معمول نشده بوده و ابداع آن یا در همان عهد و یا اندکی بعدتر باید شده باشد، آن طریقه این بود که قالبهای متعدد به عده ای که برای تمام اشکال و صورتهای معمولی خط چینی لازم بود تعبیه کرده بودند و از این قالب ها عده بسیاری مکعب های گلی یا فلزی متساوی بیرون میریختند که بر یک سطح هر یک از آنها نقش یکی از آن اشکال بطور معکوس و برجسته منقور بود و یا آنکه مکعب های چوبی متساوی میگرفتند و نقش وارونۀ هر شکلی را بر یک سمت هر مکعبی بطور برجسته نقر میکردند و مقدار بسیار زیادی از هر شکل و صورتی تهیه کرده و حاضر داشتند و این مکعب های گلی یا چوبی یا فلزی برای ایشان همان عملی را انجام میداد که امروزه حروف سربی برای ما انجام میدهد یعنی آنها را پهلوی هم مطابق مضمون و مطالبی که میخواستند چاپ شود ترتیب میدادند و ’صفحه بندی’ میکردند و برای عمل ’طبع’ بکار میبردند، خواجه رشیدالدین فضل اﷲ چنانکه گفته شد فقط از آن شیوۀ قدیم خبر میدهد و عین عبارت او این است: ضبطی نهاده اند که کتابی را بر صحیفه های چوب می کنند بخطی که در غایت خوبی باشد و تمام مقروء و مصحح و آن را بر کاغذ میزنند مانند آنکه نقاشان نقش بر چوب کرده قالب میزنند تا همه متساوی و راست و نیکو و آسان باشد و آنچه کاتبی بسالی نویسد به یک روز قالب برزنند و کاغذ تنک خطایی که میسازند غرض از تنکی آن آن است که قالب نیک در آن نشیند و نقش درست بیرون آید و الا کاغذ چنین تنک نساختندی و سیاهی نیز چنان ساخته که لایق قالب زدن باشد و هر چند قالب بریک روی کاغذ می زنند و یک روی دیگر صرفه میرود لیکن در تنکی و آلت کاغذ و حجم کتاب دو سه چندان توفیر باشد و نیز کاغذ از پوست درخت توت و درخت نی و میان انواع نی ...، و میان آن مانند میان چوب پوسیده میباشد، میکنند تا عظیم آسان و کم بضاعت و اندک قیمت بود ... حکمت در وضع خط و فواید آن و آسانی کتاب و آسانی ساختن کاغذ و هرچه بدان تعلق دارد که مصلحت و مدار ملک و ضبط آن بقلم راست آید، این معانی است که شرح داده شد، خواجه رشیدالدین در مقدمۀ قسمت تاریخ ختای از جامعالتواریخ هم طریقۀ فن چاپ را بیان کرده است و داود بناکتی در تاریخ خود آن فصل را نقل کرده بدین عبارت: ’آنگاه به موجبی که عادت ایشان است از آن کتاب نسختها کرده و میکنند چنانکه در آن هیچ تغییر و تبدیل و زیادت و نقصان نمی تواند بود و آن چنان است که چون بهترین کتب آن تواند بود که درست باشد و خطش بغایت خوب و مجال تغییر و تبدیل در آن نه، رعایت این هر سه معنی را وصفی کرده اند که هر کتاب که نزد ایشان معتبر افتاد خطاطی خوش نویس را حاضر کرده اند تا هر صفحه ای از آن کتاب به خطی پاکیزه بر لوحی نوشته است و تمامت دانندگان آن قسم باحتیاط تمام مقابله و تصحیح آن کرده و خط خویش بر ظهر آن لوح مثبت گردانیده، آنگاه نقاران ماهر استاد را فرموده تا آن را نقاری کرده اند و چون از تمامت کتاب بر این طریقه نسخت گرفته اند و بر هر یک عدد آن بر توالی نوشته، آن لوحها را همچون سکۀ دارالضرب در کیسه ها به مهر امناو معتمدان معین سپرده اند و در دکانهای مخصوص به آن مصلحت مضبوط نهاده و بر آن عمال تمغائی معین و مقرر گردانیده، بهر وقت که کسی نسخه ای از آن خواهد پیش آن جماعت برود و حقوق معین دیوانی و مؤنات آن بدهد ایشان آن لوحهای آن کتاب بیرون آرند و بر مثال سکۀ زربر اوراق کاغذ نهند و به وی تسلیم کنند و بدین طریقه ممکن نیست که در هیچ کتابی از کتب ایشان زیادت و نقصان تواند بود، بدان سبب بر کتاب مذکور (یعنی کتاب تاریخ ختای که سابقاً ذکر شد) اعتماد کرده نقل تاریخ ایشان میرود’، چاپ در اروپا: صنعت چاپ را در اروپا یکنفر آلمانی بنام ’گوتنبرگ’ (هانس یا جوهانس ژنفلیش متولد سال 1400 - وفات 1468 میلادی) اختراع کرد و اول دفعه با چاپ سنگی آزمایشهایی نمود و کتابهایی بچاپ رسانید که از آن جمله تورات 36 سطری و تقویم 1448 میلادی را باید نام برد و بعد درباره چاپ با حروف متحرک (چاپ سربی) نیز مطالعات خود را ادامه داد و افتخار کشف این صنعت مهم و مفید برای همیشه بنام او ثبت گردید، رجوع به گوتنبرگ شود، چاپ در ایران: صنعت چاپ از طریق اروپا به ایران راه یافت و نخستین بار در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار و به همت و مساعدت عباس میرزا نایب السلطنه چند تن از ایرانیان فن چاپ کردن را در اروپا آموختند و دستگاه چاپ حروفی (چاپ سربی) و چاپ سنگی را از اروپا به ایران آوردند، در خصوص اینکه چه کسی اول دفعه چاپخانه در ایران دایر کرده و اولین مطبعه از نوع چاپ سربی یا چاپ سنگی بوده و دستگاه چاپ در کدام یک از شهرهای ایران زودتر بکار افتاده، عقاید مختلف است، لیکن از مجموع تحقیقات و مطالعاتی که تاکنون در این باره بعمل آمده مسلم شده است که نخستین بار دستگاه چاپ حروفی (سربی) که به ایران وارد شده در شهر تبریز دایرگردیده است بشرحی که مجتبی مینوی استاد دانشگاه در مقالۀ (کاروان معرفت) نوشته و توضیح داده اند این دستگاه چاپ سربی و اولین مطبعۀ فارسی را میرزا صالح شیرازی (که از طرف عباس میرزا نایب السلطنه برای تحصیل همراه چهار ایرانی دیگر به اروپا اعزام شده بود) درانگلستان خریده با خود به ایران آورد و در شهر تبریز دایر کرد، برای توضیح و تفصیل بیشتر نخست مقاله ای را که به تاریخ 28 آذر ماه 1290 هجری شمسی در شمارۀ پنجم سال دوم دورۀ جدید روزنامۀ کاوه تحت عنوان ’چاپخانه و روزنامه در ایران’ چاپ شده و بعد قسمتی از مقالۀ (کاروان معرفت) را که بقلم مجتبی مینوی در شمارۀ هشتم سال ششم مجلۀ یغما درج گردیده است عیناً نقل میکنیم، روزنامۀ کاوه مینویسد: ’چاپخانه و مطبعه و بصمه خانه که به هر سه لفظ در ایران دائر است، معلوم است که از فرنگستان به ایران آمده ولی این لفظهای مختلف هر یک منشاء دیگری دارد: لفظ مطبعه که عربی است محتاج بشرح نیست چه واضح است که از طباعت و طبع که به همین معنی بوده اخذ شده، منشاء لفظ ’چاپ’ که در هندوستان گاهی ’چهاپ’ هم نوشته میشود برنگارنده کاملاً روشن نیست بعضی ها آن را مأخوذ از کلمه ’چاو’ مغولی یا چینی که اسم اسکناس و پول کاغذی بوده که در عهد گیخاتوخان پادشاه مغول در ایران رایج شد (و شرح آن درکتب و تواریخ ثبت است) فرض کرده اند ولی مأخذ این فقره معلوم نیست، نگارنده احتمال میدهد که این لفظ ازهند به ایران آمده باشد و شاید هم اصلاً لفظ هندی باشد، لفظ ’بصمه’ یا ’باصمه’ اگر چه ظاهراً ترکی بنظر می آید و حالا بطور اسم مصدر از فعل ’بصمق’ عثمانی یا ’باصماخ’ در ترکی شرقی استعمال میشود و عمل طبع را هم در زبان ترکی فعلا ’باصمق’ میگویند و مشتقات آن را در مقام ’طبع کردیم’ و ’طبع شده’ استعمال میکنند با وجود این منشاء اصلی آن درست واضح نیست چه این لفظ از قدیم یعنی از عهد مغول معمول بوده و در آن عهد میان مغولها بتصویر پادشاهان مغول ’بصمه’ میگفتند، ظاهراً اولین مطبعه هم که به ایران آمده معروف به بصمه خانه شده بود چنانکه ’آنژدوسن ژوزف از مبشرین و پادریان فرقۀ نصارای کرملیط از اهل طولوز در کتاب ’لغت فرنگی و پارسی’ خود که درحدود سنۀ 1081 تألیف کرده و در سنۀ 1096 بطبع رسانیده در تحت عنوان کلمات ’باصمه خانه، کارخانه بصمجی، مطبع’ (صفحۀ 415 از آن کتاب) چنین مینویسد: ’حضرات پادریان کرملیت میدانی میر بصمه خانه عربی و فارسی در عبادت خانه خودشان در اصفهان برپا و دایر کرده بودند و هنوز دارند، ارامنه نیز در جلفه بصمۀ ارمنی دارند’، بعد از این جمله شرح میدهد ومیگوید که هیچکدام از مطبعه ها عاقبت پیشرفت نکردند و این بسبب خشکی مفرط هوا است، از عبارت فرانسوی این کشیش که به لفظ ’پدران قدیم ما’ گفته استنباط میشود که مطبعۀ مزبور در اوایل قرن یازدهم هجری به ایران آمده چه مبشرین مسیحی کاتولیک از اوایل این قرن به اصفهان آمده وبرقرار شدند ابتدا فرقۀ اوگوستین های پرتگالی در سنۀ 1011 و بعد از آنها فرقۀ کرملیت های اصلاح شده در سنۀ 1016 بعد فرقۀ کاپوسن های فرانسوی در سنۀ 1038 و فرقۀ یسوعیین (ژزویت) در سنۀ 1055 و کمی بعد از آنها دومینیکن ها در اصفهان برقرار شدند، پس ورود مطبعه را به ایران ممکن است در حدود سنۀ 1020 تا 1030 دانست که همین کرملیت ها آوردند و ابتدا بعضی اوراق بزبان عربی و فارسی در ادعیه و اذکار مسیحی طبع کردند، در جلفای اصفهان هم ارامنه از قدیم الایام یک چاپ خانه ارمنی داشته اند، این مطبعه بنا بر قول هوتم شیندلر ’تقریباً سی سال بعد از اینکه شاه عباس اول در سنۀ 1013 چند هزار خانوادۀ ارامنه را از جلفای قفقازیه به اصفهان کوچانید و در نزدیک آن شهر ساکن ساخت کتب متعدد با حروف ارمنی چاپ کرده ابتداء از تاریخ 1050 در کتابخانه ها موجود است و قسمتی از حروف قدیم الحال هم در نماز خانه جلفا حاضر است در این زمان چاپ خانه ارمنی با حروف جدید کار میکند’ در دائره المعارف بریتانیا در مادۀ ’ادبیات ارمنی’ نیز ذکر یک ورق بزرگی بزبان ارمنی چاپ جلفای اصفهان شده که در سنۀ 1050 طبع شده، موضوع این ورقه دینی است و عبارت است از گزارش پدران کویر از این فقره معلوم میشود که دخول مطبعۀ عربی در ایران قبل از دخول آن در عثمانی بوده چه در عثمانی ابتدا در سنۀ 1141 بود که چاپ عربی آمد و اولین کتاب مطبوع با آن حروف ترجمه ترکی صحاح جوهری بود اگر چه طبع با حروف دیگر در عثمانی قدیمتر است و ابتداء در سنۀ 894 نخستین مطبعه از طرف یهودیها در اسلامبول بنا شده و در سنۀ 953 اولین کتاب عربی که در آن مطبعه چاپ شد تورات عربی بود ولی با حروف عبرانی، خود ایرانیها سالیان دراز بی مطبعه بودند و ابداً در خیال آن نبودند و مثل سایر آثارتمدن، مطبعه نیز خیلی دیر به ایران رسید، شاردن سابق الذکر در کتاب سیاحت نامۀ بزرک و معروف خود گوید: ’ایرانیان صد دفعه تا حال خواسته اند مطبعه داشته باشند، فواید و منافع آن را میدانند و می بینند و ضرورت و سهولت آن را می سنجند لیکن تا حال کامیاب نشده اند، برادر وزیر اعظم (یا مجتهد بزرگ ؟) که آدم خیلی عالم و مقرب شاه است در سنۀ 1087 از من خواست تا عمله ای از فرهنگ بیاورم که این کار را بایرانیان بیاموزد و کتب مطبوعۀ عربی و فارسی را هم که من به او داده بودم بشاه نشان داده و اجازه گرفته بود ولی وقتیکه پای پول بمیان آمد همه چیز بهم خورد’ نه تنها در زمان شاردن بلکه صد سال بعد هم ایرانیان همتی در باب مطبعه نکردند تا وقتیکه در زمان سلطنت فتحعلیشاه اولین مطبعه در تبریز برقرار شد، در باب این مطبعۀ مرحوم هوتم شیندلر چنین مینویسد: ’در سال 1233 شخصی موسوم به آقازین العابدین تبریزی اسباب آلت مختصر باسمه خانه طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی به تبریز آورده در تحت حمایت عباس میرزا نایب السطنه که در آن زمان حکمران آذربایجان بود مطبعۀ کوچکی را برقرار نمود و بعد از مدتی کتابی را موسوم به ’فتح نامه’ تمام کرد، این کتاب نخستین کتابی بود که در ایران بحروف عربی مطبوع شد، مصنف کتاب مذکور میرزاابوالقاسم قایم مقام بود و قصه ها گفته از جنگی که در سال 1227 میان دولتین روس و ایران واقع شد و بتوسطصلح نامۀ گلستان مورخۀ 12 اکتبر 1813 میلادی / 16 ذی القعده 1228 هجری قمری به انتها رسید، ’فتحعلی شاه میرزا زین العابدین را در سال 1240 بدارالخلافه احضار کردو میرزای مزبور ابتدا به منزل ملک الشعرای ثانی آمد ولی چون ملک از این کیفیت بصیرتی نداشت منوچهرخان معتمدالدوله میرزا را جذب کرد و در تکیۀ منوچهرخان منزل داد، کمی بعد از آن میرزا زین العابدین قرآن مجید اعلی را بخط مرحوم میرزای تبریزی که به ’قرآن معتمدی’ مشهور شد بچاپ حروفی ؟ درآورد، چند نفر پیش میرزا زین العابدین شاگرد بودند و یکی از آنها مرحوم میرباقر بود که بعدها نسخۀ ناسخ التواریخ تألیف لسان الملک را بچاپ لیتوگرافی درآورد: ’در مآثر سلطانی که بسعی و استادی ملامحمدباقر تبریزی در اواخر شهر رجب 1241 هجری قمری در تبریز بچاپ حروفی بطبع رسیده نیز در ضمن وصف طبع اشاره به میرزازین العابدین مزبور هست ’که به اهتمام منوچهرخان مجلدات از کتب حدیث باسمه کرده’ بعد از فوت عباس میرزا (سنۀ 1249 هجری قمری) مطبع طیبوگرافی تبریز موقوف شد ... ’طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی طهران در سال 1261 موقوف شده بود و آنکه در تبریز بود تقریباً ده سال قبل از آن بسته شده بود، در سال 1246 شخصی روسی اسباب مختصری چاپ سنگی یعنی لیتوگرافی به تبریز آورد اما تا سال 1256 خیلی ثمر نبخشید بعد از آن تاریخ خوب عمل کرد، در سال 1259 آقاعبدالعلی اسباب لیتوگرافی بطهران آورد و بدون تأخیر مشغول کار شده در همان سال نخستین کتاب چاپ سنگی که در طهران بطبع رسید کتاب ’معجم فی آثار ملوک العجم’ (بود) تألیف میرزا عبداﷲ بن فضل اﷲ، و تاریخ پطر کبیر (نیز) بسعی او تمام شده آقا عبدالعلی بعد از چندی کارخانه را به آقا میرباقر واگذار نمود، چاپ خانه سنگی در دارالعلم شیراز تقریباً در سال 1254برقرار شد ولی گویا غیر از یک کتاب (قرآن مجید) کاری نکرد، در اصفهان تقریباً در سال 1260 عمل لیتوگرافی شروع کرد و کتاب رسالۀ حسینیه بطبع رسید’، تا اینجا عین کلام مرحوم شیندلر بود، در یک کتاب فرانسوی موسوم به ’مطبعه در خارج ازفرنگستان که مؤلف آن امضای مجهول ’یک کتاب شناس’ میکند و تاریخ مطبعه ها را در بلاد عالم غیر از فرنگستان بترتیب حروف تهجی اسامی شهرها و ممالک ذکر میکند و در سنۀ 1319 - 1320 هجری قمری (1902 میلادی) در پاریس بطبع رسیده در باب اولین مطبعه در ایران در مادۀ تبریزگوید: ’دکتر کوتون گوید که در سنۀ 1822 میلادی (1238 - 1239 هجری قمری) جوانی میرزا جعفر نام اولین مطبعۀ سربی را در این شهر (یعنی تبریز) دائر کرد و کتاب اول که چاپ شد گلستان بود که بنا بقول ساسی و کاترمر در سال 1824 میلادی (1240 - 1241 هجری قمری) و بقول کوتون مشارالیه در سنۀ 1825 میلادی (1241 - 1242 هجری قمری) چاپ شده بعد از آن تاریخ قاجاریه تألیف عبدالرزاق بن نجفقلی در آن مطبعه چاپ شده، (معلوم است که قول هوتم شیندلر در این باب صحیح تر و معتبرتر است)، ایضاً در کتاب مزبور در مادۀ طهران نیز شرحی بنقل از روزنامۀ جمعیت آسیایی مبشرین انگلیسی درباره اولین کتب مطبوعه در طهران درج میکند و میگوید آن کتب در کار خانه معتمدالدوله به اهتمام ملاعباسعلی به چاپ رسیده اند و اسامی بعضی از آن کتب را میدهد، درمقدمۀ رساله ای که جناب آقا میرزا محمدعلی خان تربیت در تاریخ جراید ایرانی تألیف کرده اند و موسوم است به ’ورقی از دفتر تاریخ مطبوعات ایرانی و فارسی’ که ترجمه انگلیسی آن را جناب استاد برون نشر کرده اند ونسخۀ فارسی هنوز بدبختانه بطبع نرسیده نیز اطلاعات ذیل درباره اولین مطبعه در ایران ثبت است: ’ ... در حدود سال 1240 عباس میرزا نایب السطنه میرزا جعفر نام تبریزی را بمسکو فرستاد که یک دستگاه چاپ خانه سنگی بیاورد و آن صنعت را نیز بیاموزد، وی دستگاهی به تبریز آورده و دایر کرد، مشهدی اسد آقا باصمه چی معروف تبریزی که خودش حالا (یعنی در وقت تألیف کتاب در سنه ٔ1330) زنده و مطبعۀ قدیمش هنوز در تبریز دائر است روایت میکند که میرزاصالح شیرازی وزیر طهران میرزا اسداﷲ نامی را از اهل فارس با مخارج زیاد برای یاد گرفتن صنعت چاپ به پترسبورگ فرستاد و مشارالیه پس از مراجعت در تبریز بدستیاری آقا رضا (پدر مشهدی اسدآقا راوی این روایت) مطبعۀ سنگی (لیتوگرافی) تأسیس نمود و اولین نسخه ای که در آن مطبعه چاپ شد قرآن مجید بود بخط میرزا حسین خوشنویس معروف، بعد از پنج سال شاه این مطبعه را با اجزاء و عمال آن به طهران خواست و اولین نسخه ای که در طهران طبع شد دیوان نشاط (میرزاعبدالوهاب معتمدالدوله متخلص به نشاط) بود’ در کتاب موسوم به ’کتاب شناسی شرقی’ تألیف زنکر و در کتاب ’کتاب شناسی ایران’ تألیف شواب و کتاب فهرست کتب عربیه و فارسیه و ترکیه منطبعه در اسلامبول و مصر و ایران و موجوده در موزۀ آسیائی پترسبورک تألیف دورن که در پترسبورک در سنۀ 1866 میلادی طبع شده اسامی کتب زیادی از قدیمترین مطبوعات ایران ثبت است که چند فقره از آنها را که مهم ترند ذیلا درج میکنیم و خصوصاً سه چهار فقره که اول ذکر میشوند برای اصلاح بعضی فقرات آنچه از هوتم شیندلر نقل شد مفید است: رسالۀ حسینیه چاپ اصفهان بقول زنکر در سنۀ 1244 و بقول دورن بتاریخ غرۀ رحب سنۀ هجری قمری قرآن چاپ شیراز سنگی سنۀ 1840 میلادی (1244 - 1245 هجری قمری) بقول زنکر، محرق القلوب نراقی چاپ طهران سنۀ 1229 بقول شواب و سنۀ 1248 بقول دورن، جلاء العیون و عین الحیوه و حیاهالقلوب و مفتاح النبوه سنۀ 1240 بقول دورن، نخبۀ کلباسی (رسالۀ عملیۀ فقه) چاپ اصفهان سنۀ 1246 بقول دورن، گنجینۀ معتمدالدوله میرزا عبدالواهاب متخلص به نشاط چاپ طهران سنۀ 1266 بقول دورن، علاوه بر اینها که ذکر شد باز اسامی خیلی کتب دیگر در مآخذ مزبوره موجود است که از سنۀ 1239 به این طرف در تبریز طهران و اصفهان چاپ خورده، از بعضی دلایل و قراین معلوم میشود که در همانوقت که در تبریز چاپ خانه سربی اولی دایر بود، چاپ خانه دیگری نیز در طهران در حدود سنۀ 1240 دائر بوده است بدون آنکه مطبعۀ تبریز به طهران نقل شود زیرا که در هر دو مطبعه در سال 1240 وسالهای بعد از آن کتب زیادی چاپ شده، در کتاب مشاهیرالشرق جرجی زیدان در ضمن شرح حال ناصرالدین شاه (ج 1ص 139 و 140) ظاهراً بنقل از قول میرزا مهدی مدیر جریدۀ حکمت فارسی منطبعۀ مصر منیویسد که اولین مطبعه را عباس میرزا نایب السلطنه در تبریز تأسیس کرد و دو نفر از فحول علماء را یعنی میرزا صالح شیرازی و میرزا محمد جعفر تبریزی مشهور به امیر را خواسته و به مسکو و پترسبورک فرستاد و 14 دستگاه اسباب یعنی چرخ مطبعۀ سنگی طرز قدیم آوردند و در تبریز مطبعه ای دائر کردند، بعد از تبریز در طهران و ظاهراً بعد از شیراز و اصفهان نیز اولین شهری که مطبعه در آن پیدا شدشهر ارومی بوده که در سنۀ 1256 به این طرف دعات مسیحی امریکائی در آنجا یک مطبعۀ سربی عربی و سریانی و انگلیسی دارند، دکتر پرکین از اولین مبشرین امریکائی در ارومی در کتاب خود بعنوان (هشت سال در ایران) در باب اولین مطبعۀ خودشان چنین مینویسد: ’در 7 نوامبر 1840 میلادی (12 رمضان 1256 هجری قمری) مطبعه چی آقای بریت از امریکا برگشته و مطبعۀ ما را که کوچک و قابل نقل بود آورد، در 21 نوامبر (26 رمضان) مطبعه را به کار انداخته و بعضی قطعات دعا به زبان سریانی چاپ کردیم، مسلمانان شهر نیز از ورود مطبعۀ ما ممنون بودند، منجم باشی ارومی به ادارۀ ما رجوع کرده و خواهش کرد که تقویم او را برای سال 1257 هجری قمری چاپ کنیم، در 30 نوامبر (5 شوال) شروع به طبع زبور در زبان سریانی قدیم کردیم ... ’ بعد از ارومی ظاهراً به ترتیب تاریخی ذیل در سایر بلاد ایران مطبعه داخل شده: بوشهر، مشهد، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گروس، کاشان، عجیب است با آنکه در ایران اول چاپ خانه سربی داخل شده بود بعدها مدتهای دراز منسوخ شده و چاپ سنگی دایر شد ’تا آنکه در سنۀ 1290 در حین مسافرت ناصرالدین شاه بفرنگستان در اثنای توقف در اسلامبول یک دستگاه چاپخانه با حروف عربی و فرنگی بقیمت پانصد لیره عثمانی ابتیاع شد و آن دستگاه را با یک نفر حروف چین روانۀ طهران کردند ولی در تهران اهمال شده و در بوتۀ تعویق ماند تا آنکه در سال 1292 بارون نرمان اجازۀ نشر روزنامۀ فرانسوی به اسم پاتری (وطن) تحصیل کرده و چرخ مطبعه راتعمیر و حروف را صاف کرده و بکار انداخت’ در تبریز قاسم خان پسر علیخان والی (که امروز سردار همایون لقب دارد) در حدود سنۀ 1317باز یک دستگاه مطبعۀ سربی دایر کرد، در همان اوقات یک مطبعۀ کوچک سرکاری هم در ادارۀ محمدعلی میرزا ولیعهد ایجاد شد که شرح نهج البلاغه تألیف ابن ابی الحدید را در آن مطبعه چاپ کردند، امروز در خیلی از بلادمهمه ایران مطبعه موجود و دائر است و این اختراع فرنگی مفید پس از صدها اهمال و مسامحه و اجتناب از رسوم کفار عاقبت در ممالک مسلمان دائر شده و باعث شادی روح گوتمبرگ آلمانی شده است در خاتمه این را نیز بگوئیم که طبع با حروف عربی و نشر کتب عربی و فارسی دراروپا مدتهای زیاد پیش از رواج طبع در مشرق زمین بوده و قرآن و کتب تفسیر و کتب علمی مسلمین در فرنک بطبع رسیده و غالباً در مشرق زمین از روی همین چاپها یا چاپ هندوستان (برای کتب فارسی مخصوصاً لکنهو) دوباره چاپ کرده اند، قرآن مجید سیصد سال بیشتر است در اروپا بطبع رسیده در صورتی که در ممالک اسلامی خیلی بیشتر از صد سال نیست که طبع شده، (روزنامۀ کاوه شمارۀ پنجم سال دوم دروۀ جدید مورخ 28 آذر ماه 1290 یزدگردی) در اینجا مقالۀ روزنامۀ کاوه به پایان میرسدو اکنون میپرداریم بنقل قسمتی از مقالۀ (کاروان معرفت) مجتبی مینوی استاد دانشگاه، در این مقاله پس ازمعرفی میرزا صالح شیرازی از چگونگی مسافرت وی به اروپا و شرح اقدامات و مطالعات او در آنجا سخن میگویندو در پایان مقاله به موضوع ’چاپ’ و ’چاپخانه’ در ایران اشاره کرده مینویسند: ’ ...، همین که میرزا صالح دید که به احتمال قوی باید شش ماه دیگر لندن را ترک کند با خود اندیشید که چیزی به ایران ببرد که بکار دولت ایران بیاید، مدتها بود که خیال بردن یک دستگاه چاپ و وسایل صنعت باسمه (یعنی گراور کردن روی مس) بسرش افتاده بود با یک نفر استاد فن چاپ ... قرار گذاشت که هر روزی دو ساعت در کار خانه او کار کند و فن چاپ را بیاموزد ... به این ترتیب هر روزه از ساعت دو و نیم بعد از ظهر تا چهار و نیم به لباس انگلیسی در کار خانه چاپ زنی کار میکرد، قبل از رفتن به کمبریج میرزا صالح از آن استاد فن چاپ که به او این حرفه را آموخته بود خواهش کرد که مبلغ معتنابهی اجناس چاپ زنی وباسمه سازی با یک ماشین کوچک برایش بخرد و همین که برگشت دید که اجناس زیادی در نهایت ارزانی برایش خریده است و چون بجهت پرداخت تمام قیمت آنها وجه کافی همراه نداشت قدری پول از این و آن قرض کرد و همه آن اسبابها را در سه صندوق بزرگ بسته با سایر متعلقات شخصی محصلین بکشتی فرستادند، ’ مجتبی مینوی مقاله را تامراجعت میرزا صالح به ایران ادامه میدهند و سپس مینویسند: ’ میرزا صالح که زبان فرانسه و انگلیسی و لاتینی یاد گرفته بود، مترجم ومستشار ولیعهد شد و دستگاه چاپ را که همراه خود به ایران برده بود در تبریز به راه انداخت و این اولین مطبعه ای بود که برای چاپ کتب فارسی در سرزمین ایران دایر شد’، آنگاه مجتبی مینوی به بحث درباره وجه اشتقاق کلمه ’چاپ’ میپردازند و بعد دنبالۀ مطلب را چنین ادامه میدهند: ’ ... به هر حال خود او بود (مراد میرزا صالح شیرازی است) که این صنعت را به ایران آورد و چهار پنج سال بعد از ورود او به تبریز اولین کتاب چاپی فارسی که در ایران تهیه شده بود بیرون آمد، و چون مینویسند که دایرکننده این مطبعۀ سربی جوانی میرزا جعفرنام بود بعید نیست که میرزا صالح همان میرزا جعفر مهندس همسفر خود را به ادارۀ این چاپخانه گماشته باشد بخصوص که میرزا صالح شخصاً از اعیان و رجال دولت شده بود و فرصت رسیدگی به چاپخانه را نداشت، غیر از این چاپ خانه میرزا صالح یک چاپ خانه دیگر نیز بزودی در تبریز دایر شد، در روزنامۀ کاوه مینویسند که در سال 1233 شخصی موسوم به آقا زین العابدین تبریزی اسباب و آلت مختصر باسمه خانه طیبوگرافی یعنی چاپ حروفی به تبریز آورده بعد از مدتی کتاب فتحنامۀ میرزا ابوالقاسم قائم مقام را چاپ کرد و در کتاب الذریعه تألیف شیخ آغا بزرگ طهرانی مینویسد که در 1234 رسالۀ جهادیه تألیف میرزا ابوالقاسم قائم مقام در تبریز به چاپ رسیده ومن نمیدانم که از این جهادیه همان فتحنامه مقصود است یا کتاب دیگری و مرحوم محمدعلی تربیت نوشته است که ’ میرزا صالح شیرازی بعد از آنکه وزیر طهران شده بود میرزا اسداﷲ نامی را از اهل فارس با مخارج زیادی برای یاد گرفتن صنعت چاپ به پترسبورگ فرستاد’، بعید نیست که در این عبارت مقصود چاپ سنگی باشد نه چاپ سربی، در مآثر سلطانیۀ عبدالرزاق دنبلی آمده است که ’اعظم تصنعات کار فرنگ باسمه کاری بود که کتب متعدده بخط نسخ و نستعلیق بیرون می آورند، یکی از هوشمندان دارالسلطنۀ تبریز اسباب و اقلام او را آورده چنان تتبع و تصرف در این کار کرده است که چون صفحه ای از کار بیرون می آید حسن خطش رشک گردش اقلام خوش نویسان آمده بعلاوه شیرینی شیوه نیز در باسمه کاری منظور گردیده’، ومخفی نماند که همین مآثر سلطانیه یکی از اولین کتابهایی است که در ایران چاپ شد و در خاتمۀ آن می گوید: ’این نسخۀ جدید که موسوم به مآثر سلطانی است در تبریز بسعی و استادی جناب ملامحمد باقر تبریزی بتاریخ اواخر رجب 1241 اختتام پذیرفت ... و سوای این کتاب مستطاب در دارالخلافۀ طهران میرزا زین العابدین تبریزی به اهتمام منوچهرخان (معتمدالدوله) مجلدات از کتب حدیث باسمه کرده تجار و اهل معاملات باطراف ولایات میبرند و خرید و فروخت میشود’، کتابهای دیگری که در همین سالها چاپ شد عبارت بود از گلستان سعدی و محرق القلوب و عین الحیاه و حیاه القلوب و قرآن و حق الیقین و رسالۀ حسینیه وزاد المعاد و بوستان سعدی و ترجمه کتاب جغرافیای رفائلی و غیرها، که بعضی بچاپ سنگی رسیده بود و برخی بچاپ سربی، ’ (مجلۀ یغما سال ششم شماره ٔهشتم آبان ماه 1332)
نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ به وسیله ماشین های ویژه این کار، طبع چاپ سنگی: طبع نوشته ها و غیره به وسیله تحریر بر روی صفحه مخصوص و انعکاس آن بر روی کاغذ چاپ سربی: طبع نوشته ها و غیره به وسیله حروف سربی
نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ به وسیله ماشین های ویژه این کار، طبع چاپ سنگی: طبع نوشته ها و غیره به وسیله تحریر بر روی صفحه مخصوص و انعکاس آن بر روی کاغذ چاپ سربی: طبع نوشته ها و غیره به وسیله حروف سربی
اصل آن هندی است و ظاهراً چاپ و چاپ کردن از این کلمه آمده است، قالب چوبی که بدان نقش و جز آن کنند: اگر ز وصل تو نقشم بکام ننشیند ز بوسه چاپه کنم اطلس فرنگ ترا. سیدحسن خالص (از آنندراج)
اصل آن هندی است و ظاهراً چاپ و چاپ کردن از این کلمه آمده است، قالب چوبی که بدان نقش و جز آن کنند: اگر ز وصل تو نقشم بکام ننشیند ز بوسه چاپه کنم اطلس فرنگ ترا. سیدحسن خالص (از آنندراج)
چاپک حاجب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت: چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی الله عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122)
چاپک حاجِب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت: چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی الله عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122)
مؤلف مرآت البلدان آرد: قریه ای است از قرای ایجرود زنجان قدیم النسق، هوایش معتدل. زراعت آنجا هم دیمی است هم آبی. رود خانه آنجا از حوالی کاوند جاری است. اطراف رودخانه را بید و صنوبر زیادی کاشته جزیی باغات میوه هم دارد. بیست و هشت خانوار سکنۀ این قریه است. (مرآت البلدان ج 4 ص 13)
مؤلف مرآت البلدان آرد: قریه ای است از قرای ایجرود زنجان قدیم النسق، هوایش معتدل. زراعت آنجا هم دیمی است هم آبی. رود خانه آنجا از حوالی کاوند جاری است. اطراف رودخانه را بید و صنوبر زیادی کاشته جزیی باغات میوه هم دارد. بیست و هشت خانوار سکنۀ این قریه است. (مرآت البلدان ج 4 ص 13)