دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد که در 25 هزارگزی شمال خاوری بجستان و 12 هزارگزی شمال شوسه گناباد به فردوس واقع شده، دامنه، خشک و گرمسیر است و 46 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و زیره، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد که در 25 هزارگزی شمال خاوری بجستان و 12 هزارگزی شمال شوسه گناباد به فردوس واقع شده، دامنه، خشک و گرمسیر است و 46 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و زیره، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج). چارچوب در. چارچوبه. حاشیۀ چوبین در که دو مصراع یا لت (ت در یک لته در آن جای گیرد. دریواس. (برهان) ، چهار قطعه چوبی که در حاشیۀ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء). - چارچوب عکس، قاب عکس. ، مجازاً به معنی چارستون بدن آمده است: پیش از این کاین چارچوب جسم چون مهرم بسوخت سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود. ناصرخسرو؟ (از آنندراج). و رجوع به چهارچوب شود
هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج). چارچوب در. چارچوبه. حاشیۀ چوبین در که دو مصراع یا لت (ت ِ در یک لته در آن جای گیرد. دریواس. (برهان) ، چهار قطعه چوبی که در حاشیۀ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء). - چارچوب عکس، قاب عکس. ، مجازاً به معنی چارستون بدن آمده است: پیش از این کاین چارچوب جسم چون مهرم بسوخت سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود. ناصرخسرو؟ (از آنندراج). و رجوع به چهارچوب شود
دهی است جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 62 هزارگزی جنوب رودسر و 26 هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 228 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، بنشن، لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت، گله داری و شالبافی و راهش مالرو وصعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 62 هزارگزی جنوب رودسر و 26 هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 228 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، بنشن، لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت، گله داری و شالبافی و راهش مالرو وصعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 59 هزارگزی شمال باختری قاین واقع شده، دامنه و گرمسیر است و 57 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 59 هزارگزی شمال باختری قاین واقع شده، دامنه و گرمسیر است و 57 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چاخچور، چاقشور، دولاغ، شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند، نوعی جامۀ زنانه مخصوص پوشانیدن هردو پای از بالای ران تا نوک انگشتان، لباسی است مخصوص پای زنان که از پنجۀ پا تا کمر یا تا وسط ساق پا را میپوشاند و در مفصل پا و ساق چین دارد، (فرهنگ نظام)، و رجوع به چاخچور و چادرچاخچور و چاقشور شود
چاخچور، چاقشور، دولاغ، شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند، نوعی جامۀ زنانه مخصوص پوشانیدن هردو پای از بالای ران تا نوک انگشتان، لباسی است مخصوص پای زنان که از پنجۀ پا تا کمر یا تا وسط ساق پا را میپوشاند و در مفصل پا و ساق چین دارد، (فرهنگ نظام)، و رجوع به چاخچور و چادرچاخچور و چاقشور شود
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 11 هزارگزی جنوب باختری ابهر و 25هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده، کوهستانی و سردسیر است و 394 تن سکنه دارد، آبش از چشمه علی بلاغی و رود خانه چشین و محصولش غلات، انگور و قلمستان است، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالیچه جاجیم و پلاس بافی میباشد وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 11 هزارگزی جنوب باختری ابهر و 25هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده، کوهستانی و سردسیر است و 394 تن سکنه دارد، آبش از چشمه علی بلاغی و رود خانه چشین و محصولش غلات، انگور و قلمستان است، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالیچه جاجیم و پلاس بافی میباشد وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیه مستراح است منی چاهکن. توضیح این کلمه را نباید با (چاهجو) که آن نیزبهمین معنی است خلط کرد. در مشهد مقنی های دوره گرد را (چخو) گویند
کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیه مستراح است منی چاهکن. توضیح این کلمه را نباید با (چاهجو) که آن نیزبهمین معنی است خلط کرد. در مشهد مقنی های دوره گرد را (چخو) گویند