قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است، قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو سطل پر آب را از محلی به محلی میبرند، کندز در لهجه اهالی جنوب ایران
قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است، قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو سطل پر آب را از محلی به محلی میبرند، کُندَز در لهجه اهالی جنوب ایران
کسی را گویند که لباس و رخوت خود را زود چرکن و ملوث گرداند. (برهان). کسی که چرکن و ملوث باشد و جامۀ خودرا کثیف نگاه دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). چرکین و آنکه خود را چرکین نگه دارد. (ناظم الاطباء). کسی یا چیزی که چرکین و ناپاک باشد، کسی که عقلش ناقص باشد. (از انجمن آرا) (از آنندراج). و رجوع به چل شود، مرد بی نزاکت. (ناظم الاطباء)
کسی را گویند که لباس و رخوت خود را زود چرکن و ملوث گرداند. (برهان). کسی که چرکن و ملوث باشد و جامۀ خودرا کثیف نگاه دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). چرکین و آنکه خود را چرکین نگه دارد. (ناظم الاطباء). کسی یا چیزی که چرکین و ناپاک باشد، کسی که عقلش ناقص باشد. (از انجمن آرا) (از آنندراج). و رجوع به چل شود، مرد بی نزاکت. (ناظم الاطباء)