در زبان هندی و در اصطلاح هندیان نام روز مخصوصی است که در آن روز از ماه ’پوش’ استقبال میکنند و بدین مناسبت بر جاهای بلند آتش می افروزند. (از کتاب تحقیق ماللهند ص 290 س 9)
در زبان هندی و در اصطلاح هندیان نام روز مخصوصی است که در آن روز از ماه ’پوش’ استقبال میکنند و بدین مناسبت بر جاهای بلند آتش می افروزند. (از کتاب تحقیق ماللهند ص 290 س 9)
که چهار ماه بر او گذشته باشد. که چهار سی روز، یعنی یکصدوبیست روز پاییده باشد. که چهار ماه داشته باشد. که صدوبیست روزاز عمرش بگذرد. چیزی که هفده هفته عمر کرده باشد
که چهار ماه بر او گذشته باشد. که چهار سی روز، یعنی یکصدوبیست روز پاییده باشد. که چهار ماه داشته باشد. که صدوبیست روزاز عمرش بگذرد. چیزی که هفده هفته عمر کرده باشد
دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 6 هزارگزی جنوب خضرآباد متصل به راه خضرآباد به هامانه. ناحیه ای است کوهستانی ومعتدل مالاریائی. سکنۀ آن 381 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 6 هزارگزی جنوب خضرآباد متصل به راه خضرآباد به هامانه. ناحیه ای است کوهستانی ومعتدل مالاریائی. سکنۀ آن 381 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
مادر کوچک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، ماماجه. (آنندراج). قابله. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود، دختر یا زنی که بیش از حد و سن خویش در امور مداخله کند. دختری نارسیده که گفتار ورفتاری نامطبوع به تقلید زنان سالخورده دارد. دختری که بیش از حد سن خویش در کار مادر و کسان و خانه دخالت کند به ناشایست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مادر کوچک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، ماماجه. (آنندراج). قابله. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود، دختر یا زنی که بیش از حد و سن خویش در امور مداخله کند. دختری نارسیده که گفتار ورفتاری نامطبوع به تقلید زنان سالخورده دارد. دختری که بیش از حد سن خویش در کار مادر و کسان و خانه دخالت کند به ناشایست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
چهارماه، کنایه از چهارنعل دست و پای اسب، (آنندراج) : پرماه و پرستاره شود هر زمان زمین زآن چار شش ستاره که در چارماه اوست، (از آنندراج)، - چارماه و چار شش ستاره، کنایه از چهار نعل دست و پای اسب که هر نعلی شش میخ دارد، (آنندراج)
چهارماه، کنایه از چهارنعل دست و پای اسب، (آنندراج) : پرماه و پرستاره شود هر زمان زمین زآن چار شش ستاره که در چارماه اوست، (از آنندراج)، - چارماه و چار شش ستاره، کنایه از چهار نعل دست و پای اسب که هر نعلی شش میخ دارد، (آنندراج)
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اَخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 24 هزارگزی خاور کرمانشاه از طریق طاق بستان، و از راه قدیم در 18 هزارگزی کنار شوسه کرمانشاه بتهران واقع شده. دامنه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات دیمی و لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرواست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 24 هزارگزی خاور کرمانشاه از طریق طاق بستان، و از راه قدیم در 18 هزارگزی کنار شوسه کرمانشاه بتهران واقع شده. دامنه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات دیمی و لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرواست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله