جدول جو
جدول جو

معنی چالچوق - جستجوی لغت در جدول جو

چالچوق
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 11 هزارگزی جنوب باختری ابهر و 25هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده، کوهستانی و سردسیر است و 394 تن سکنه دارد، آبش از چشمه علی بلاغی و رود خانه چشین و محصولش غلات، انگور و قلمستان است، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالیچه جاجیم و پلاس بافی میباشد وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الچوق
تصویر الچوق
آلاچیق، نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الجوق، ابّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاقچور
تصویر چاقچور
شلوار گشاد و بلندی که زنان ایرانی در زیر چادر می پوشیدند، دولاغ، چقشور، چاخچور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاخچور
تصویر چاخچور
چاقچور، شلوار گشاد و بلندی که زنان ایرانی در زیر چادر می پوشیدند، دولاغ، چقشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
چهارچوب، چهار تکه چوب تراشیده شدۀ متصل به هم که در چهار طرف چیزی قرار می دهند مثلاً چهار چوب در
فرهنگ فارسی عمید
(لِ حَ / حُو)
چاله حوض. حوض بزرگ از آب سرد در درون حمام که در آن شنا کنند. حوض بزرگی که در گرمابه های خزینه ای سابق میساختند و پر از آب سرد میکردند تا جوانان در آنجا شنا کردن آموزند و آنان که شناگری میدانند در آنجا شنا کنندو در حقیقت این حوض بزرگ یکنوع استخر سرپوشیده بود که اهالی محل از آن برای آموختن یا تمرین کردن شناگری استفاده میکردند و در سالهای اخیر با تبدیل حمام خزینه به حمام دوش این حوض ها نیز تعطیل و متروک شدند. و رجوع بچاله حوض شود
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای است از قوم عیسائیان که به رومن کیتهولک معروف اند، از سفرنامۀ شاه ایران، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
خانه ای است که ترکمانان و اهل دشت سازند مشتمل بر چند چوب که به زمین نصب کرده سرهای آن را به هم بندند و درآن بسر برند. ترکی است. رجوع به الاچق و آلاجق شود
لغت نامه دهخدا
هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج). چارچوب در. چارچوبه. حاشیۀ چوبین در که دو مصراع یا لت (ت در یک لته در آن جای گیرد. دریواس. (برهان) ، چهار قطعه چوبی که در حاشیۀ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
- چارچوب عکس، قاب عکس.
، مجازاً به معنی چارستون بدن آمده است:
پیش از این کاین چارچوب جسم چون مهرم بسوخت
سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود.
ناصرخسرو؟ (از آنندراج).
و رجوع به چهارچوب شود
لغت نامه دهخدا
چاقچور، نوعی جامۀ زنانه مخصوص پوشانیدن ساق پا که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می پوشیده اند، رجوع به چادر چاخچور شود
لغت نامه دهخدا
چاخرق، قسمی پرنده
لغت نامه دهخدا
چارسو، چاربازار، محلی در بازار که بچارسمت راه دارد و هر سمت دارای بازار و دکاکین است
لغت نامه دهخدا
دولاغ و چاقشوری که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می پوشند، (ناظم الاطباء)، چاقچور
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد که در 25 هزارگزی شمال خاوری بجستان و 12 هزارگزی شمال شوسه گناباد به فردوس واقع شده، دامنه، خشک و گرمسیر است و 46 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و زیره، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
چاخچور، چاقشور، دولاغ، شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند، نوعی جامۀ زنانه مخصوص پوشانیدن هردو پای از بالای ران تا نوک انگشتان، لباسی است مخصوص پای زنان که از پنجۀ پا تا کمر یا تا وسط ساق پا را میپوشاند و در مفصل پا و ساق چین دارد، (فرهنگ نظام)، و رجوع به چاخچور و چادرچاخچور و چاقشور شود
لغت نامه دهخدا
مقلوب چاپلوس، (برهان) (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج)، فریب دهنده، (برهان)، و رجوع به چاپلوس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نوعی خیمه. نوعی چادرترکمانان. با آلاچق و آلاچیق مقایسه شود:
بسرای ضرب همت بقراضه ای چه لافم
چه کند بپای پیلان الچوق ترکمانی.
نظامی.
رجوع به آلاچیق و آلاجق شود، هر کتابی که صور و اشکال داشته باشد. (رشیدی) (غیاث اللغات). رجوع به ارتنگ و ارثنگ شود
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 64 هزارگزی ضیأآباد و 18 هزارگزی راه شوسه واقع شده و 151 تن سکنۀ کرد و فارس دارد، سردسیر است و آبش از چشمه سار میباشد و محصولش غلات و عدس و یونجه و لبنیات است، شغل اهالی زراعت و گله داری وبافتن جوال و گلیم میباشد، سکنۀ این محل از طائفه درویشوند هستند و در تابستان بحدود چشمه کره میروند، راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از الچوق
تصویر الچوق
یا الچوق ترکمانی. چادر و خیمه ترکمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چالوس
تصویر چالوس
یکی از بخشهای شهرستان نوشهر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپوق
تصویر چاپوق
ترکی تیریز شاخ جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاچول
تصویر چاچول
نیرنگ باز، مکر و فریب کار
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سور باژ باژی ویژه پذیرایی در زمان آق قویونلو حقوق و عوارض مخصوص پذیرایی (آق قویونلو)
فرهنگ لغت هوشیار
کفش چرمی که بندها و تسمه های بلند دارد و بندهای آن بساق یا پیچیده میشود پا تابه بالیک
فرهنگ لغت هوشیار
شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آنرا بر روی شلیته و تنبانها می پوشیدند و دارای لیفه و بندی بود که در زیر شکم بسته میشد
فرهنگ لغت هوشیار
شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آنرا بر روی شلیته و تنبانها می پوشیدند و دارای لیفه و بندی بود که در زیر شکم بسته میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارسوق
تصویر چارسوق
پارسی است چارسوک چار سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
چهار چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالچاق
تصویر قالچاق
درگیری ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاقچور
تصویر چاقچور
شلوار گشاد و بلند زنانه که از کف پا تا کمر را می پوشاند، چاخچور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاخچور
تصویر چاخچور
شلوار گشاد و بلند زنانه که از کف پا تا کمر را می پوشاند، چاقچور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
قالب، قاب، محدودیت، محدوده
فرهنگ واژه فارسی سره
پاخچور، دولاغ، شلوارگشاد زنانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از دهستان میان بند نور
فرهنگ گویش مازندرانی