جدول جو
جدول جو

معنی چالوسیه - جستجوی لغت در جدول جو

چالوسیه
(سی یَ)
صاحب مرآت البلدان نویسد: ’نام محلی است در عراق عرب که در چهار فرسخی خان نجّار در سمت راست آثار مخروبه ای از قلعه و باره و عمارت این محل بنظر میرسد. این ابنیه از بناهای خلیفه هرون الرشید است ودر نزدیکی خرابه های این قلعه بر روی شط آثار پل قدیمی پیداست و این قبیل آثار که غالباً از عهد بنی عباس مانده بفاصله های مختلف چالوسیه (یا چالسیه) را به سامره متصل مینماید’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 84)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالسویه
تصویر بالسویه
به طور یکسان و برابر، علی السویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
چرب زبانی، تملق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک،
برای مثال آب و آتش به هم نیامیزد / بالوایه ز خاک بگریزد (عنصری - ۳۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
ده کوچکی است از دهستان ای تیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 82هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 4هزارگزی باختر شوسۀ مسجد سلیمان به هفتگل واقع است. و50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
بعضی گویند پرنده ایست کوچک و سیاه و کوتاه پا که شب و روز در پرواز می باشد مگر در هنگام بچه کردن که به سوراخی رود، و اگر بر زمین افتد نتواند برخاست، و آنرا به عربی ابابیل گویند. (برهان قاطع) (آنندراج). مرغکیست چون گنجشک سیاه و سفید باشد و کوتاه پای بود و چون بر زمین نشیند دشوار تواند برخاست و بدین سبب بیشتر بر دیوار و درخت نشیند. (صحاح الفرس) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). پرنده ایست که در سقف خانه ها آشیان کند. (برهان قاطع). مرغکی است سیاه و سپید چون گنجشک و اگر بر زمین نشیند برنتواند خاست. (لغت فرس اسدی). پرستوک باشد و آنرا بالوانه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). مرغکی است سیاه و سپید چون گنجشک و اگر بر زمین نشیند برنتواند خاستن. کوتاه پای، بر درخت نشیند و بر دیوار که پایهایش پهن بود. (فرهنگ اسدی). در نسخه ای از لغت فرس بالوایه ودر نسخۀ دیگر پالوانه آمده و در برهان جامع بالوایه بر وزن خاگیانه است که شاید مؤلف آن بالوانه را صحیح میدانسته است. (حاشیۀ برهان چ معین). مرغ کوچکی است ابلق رنگ که نامهای دیگرش چلچله و پرستوک است، شاید وجه این باشد که مرغ مذکور همیشه بر بلندی می نشیند و اگر اتفاقاً بخواهد بر زمین نشیند باید بالش را قدری باز نگاهدارد تا در پریدن آسان باشد، پس بالوایه (بال باز) است وقتی که برزمین نشیند. بلوایه مخفف آن است. (فرهنگ نظام). پرستوک. ابابیل. (ناظم الاطباء). در تداول خراسان هم بلوایه گویند:
آب و آتش بهم نیامیزد
بالوایه ز خاد بگریزد.
عنصری (از لغت فرس اسدی).
شاید تصحیف بادوایه است. (یادداشت مؤلف). پالوایه. رجوع به پالوایه و نیز رجوع به پادوایه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
عمل چاپلوس تملق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
پرستو پرستوک
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان عجلان بن ناوس که جعفر صادق (ع) را زنده و باز گردنده می دانستند زیرا فرموده بود مرگ مرا باور مدارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوایه
تصویر پالوایه
پالوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
((یِ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
تملق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
الإطراء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
Adulation, Blandishment, Flattery
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
adulation, flatterie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
pochlebstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
お世辞
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
лесть , льстивость , лестничество
دیکشنری فارسی به روسی
چاپلوسی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
خوشامد , چاپلوسی , چاپلوسی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
তোষামোদ , তোষামোদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
sifa kupita kiasi, unafiki, matapeli
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
dalkavukluk, yaltaklık, pohpoh
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
아첨 , 아첨
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
חנופה , חנופה , חנופה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
奉承 , 恭维
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
चापलूसी , चापलूसी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
sanjungan, pujian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
การยกยอ , การประจบ , การประจบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
vleierij
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
Schmeichelei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
adulación, halago
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
adulazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
лестощі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چاپلوسی
تصویر چاپلوسی
adulação, bajulação
دیکشنری فارسی به پرتغالی