- چالاک
- چست چابک جلد زرنگ، جای بنلد محل مرتفع
معنی چالاک - جستجوی لغت در جدول جو
- چالاک
- چست وچابک، جلد، زرنگ،
برای مثال آهسته تر ای سوار چالاک / بر دیدۀ ما متاز چندین ، بلند،(خاقانی - ۶۵۲) برای مثال بدو بر یکی قلعه چالاک بود / گذشته سرش بر ز افلاک بود (اسدی - لغت نامه - چالاک)
- چالاک
- چست، جلد، زرنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Agility, Artfulness
ловкость , хитрость
Beweglichkeit, Kunstfertigkeit
спритність , хитрість
zwinność, przebiegłość
敏捷性 , 灵巧
agilidade, astúcia
agilità, astuzia
agilidad, astucia
agilité, habileté
behendigheid, kunstvaardigheid
ความคล่องตัว , ความชำนาญ
kelincahan, kepiawaian
رشاقةٌ , دهاءٌ
चपलता , चतुराई
זריזות , תחכום
機敏さ , 巧妙さ
민첩성 , 교활함
çeviklik, kurnazlık
wepesi, ujanja
ক্ষিপ্রতা , চতুরতা
پھرتی , چالاکی
دو پارچه چوب که کودکان بدانها بازی مخصوصی کنند الک دو لک
الک دولک
الک دولک، بازی دو یا چند نفره ای که چوب کوتاهی را روی زمین می گذارند و با چوب درازتر به آن می زند و آن را به هوا پرتاب می کنند و سایر بازیکنان باید آن چوب را در هوا بگیرند، چالیک
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا