- چاره
- آلترناتیو، علاج
معنی چاره - جستجوی لغت در جدول جو
- چاره
- علاج، درمان، دارو
- چاره
- علاج، درمان
تدبیر، گزیر
مکر، حیله، فریب، دویل، دلام، ستاوه، احتیال، خدعه، روغان، تزویر، قلّاشی، دغلی، کلک، تنبل، گول، نیرنگ، ترفند، خاتوله، شید، اشکیل، حقّه، دستان، ریو، گربه شانی، کید، غدر، شکیل، نارو، ترب
- چاره ((رِ))
- گریز، درمان، تدبیر، مکر، حیله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نمودار
خشکاد
موضوع، مورد
حفره
قسمت
مستولی، مسلط
قیافه، سیما، صورت
رقعه، وصله، هر چیز بریده و شکافته، رشوه
قاعده و قانون
غرش شیر، بیشه، بوستان، گله انبوه: اشتر و گوسپند گروه شتران، بیشه انبوه، چینه دان مرغ خرمگس
جر دهنده، کسره دهنده
موضع ریش برآوردن
شعر، غزل، سرود
از شاله سوئیسی انگلیسی کوهکد خانه سوئیسی گودال گو
کلمه ترکی، نوعی کفش است
چارق
جامه کهنه
مسلط، پیروز، غالب
روی صورت
تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی
قطره آب رشحه، حباب کف آب
چه کار و عامل کدام عمل و شاغل کدام شغل
سنگ سخت، سنگ خارا