جدول جو
جدول جو

معنی چاردری - جستجوی لغت در جدول جو

چاردری
(دَ)
اطاقی که چار در داشته باشد. اطاقی دارای چهار در. خانه چاردری:
عیسی ز چاردری با جمله جمع رسل
پیش آمده بادب کرده سلام ادا.
مجیر بیلقانی (در وصف معراج رسول).
، کنایه است از عالم. (از ناظم الاطباء) ، کنایه است از عناصر اربعه. (از مجموعۀ مترادفات ص 251)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باردهی
تصویر باردهی
میوه دادن، حاصل دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارهگری
تصویر چارهگری
چاره سازی، تدبیر و تامل، برای مثال به جز مرگ هر مشکلی را که هست / به چارهگری چاره آمد به دست (نظامی۶ - ۱۱۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برادری
تصویر برادری
برادر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپدری
تصویر ناپدری
شوهر مادر، پدراندر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترداری
تصویر چترداری
چتر در دست داشتن، شغل و عمل چتردار، کنایه از پادشاهی و سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاادری
تصویر لاادری
ناشناخته مثلاً شاعران لاادری، در فلسفه لاادریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربری
تصویر باربری
کار و شغل باربر، بار بردن، حمل و نقل، بنگاهی که به حمل و نقل کالا و بار می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارضرب
تصویر چارضرب
چهارضرب، نوعی نواختن ساز، از آیین های قلندران شامل تراشیدن موی سر، صورت (ریش و سبیل) و ابرو
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
درد زاهو. درد وضع حمل زنان. درد شدید زن هنگام وضع حمل. آخرین و سخت ترین درد بچه زائیدن زنان. سخت ترین درد زه نزدیک به زادن. موقع سخت درد زه. درد شدید زایمان
لغت نامه دهخدا
(بَ)
شاخه ای از ایل بختیاری منسوب به طایفۀ ’آسترکی’ که شعبه ای از هفت لنگ بختیاری است. (جغرافی سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاپاری
تصویر چاپاری
منسوب به چاپار، تند سریع: (چاپاری بشیر از حرکت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادری
تصویر برادری
اخوت وبرادر بودن، خویشی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود، اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است اداره حمل و نقل نقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدری
تصویر ناپدری
شوهرمادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدری
تصویر ناپدری
((پِ دَ))
مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاادری
تصویر لاادری
((جمله فعلی، صیغه متکلم وحده))
نمی دانم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
حاملگی، آبستنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باربری
تصویر باربری
((بَ))
عمل و شغل باربر، مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
باحجاب، حجابدار، محجب، چادرپوش، محجبه، محجوب
متضاد: بی حجاب، پوشیده، مستور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fertility, Fruitfulness, Prolificacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Gestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برادری
تصویر برادری
Brotherhood, Fraternal, Fraternization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اتاق چهار در، ساختمان شخصی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Schwangerschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باروری
تصویر باروری
родючість , родючість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
вагітність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برادری
تصویر برادری
братерство , братський , братання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باروری
تصویر باروری
фертильность , плодородие , плодовитость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fruchtbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برادری
تصویر برادری
Brüderlichkeit, brüderlich, Verbrüderung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
беременность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برادری
تصویر برادری
братство , братский , братание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برادری
تصویر برادری
braterstwo, braterski, fraternizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی