طنبور و رباب چهار تار را گویند، (برهان)، کنایه از چهار عنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهار رکن، (برهان) (آنندراج)، چارگوهر، (آنندراج)، چارلا و رجوع به چار تار و چار تاره شود
طنبور و رباب چهار تار را گویند، (برهان)، کنایه از چهار عنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهار رکن، (برهان) (آنندراج)، چارگوهر، (آنندراج)، چارلا و رجوع به چار تار و چار تاره شود
ده کوچکی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر 81 هزارگزی شمال خاوری شادگان و 5 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو اهواز به خلف آباد با 10 تن سکنه، ساکنین از طایقۀ بنی خالد می باشند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر 81 هزارگزی شمال خاوری شادگان و 5 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو اهواز به خلف آباد با 10 تن سکنه، ساکنین از طایقۀ بنی خالد می باشند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
چارپا. مرکب سواری. (برهان) (آنندراج). مرکب چهار پا اعم از اسب یا الاغ یا اشتر. (لغت محلی شوشتر خطی) هرحیوان که بر چهارپا رود. حیوان بارکش. ماشیه. مال. اسب. الاغ. قاطر. شتر. مرکب. ستور. بارگی. دایره، چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. (منتهی الارب) : چاروایی دوسه و یک دو غلام چاروا هم به کری خواهم داشت. خاقانی. نه محقق بود نه دانشمند چاروایی بر او کتابی چند. سعدی. ، هر چیزی که چهارپا داشته باشد. (برهان) (آنندراج) ، الاغ. حمار. درازگوش. یعفور. (غالب دهات خراسان و در تداول روستائیان آنجا). و رجوع به چارپا شود
چارپا. مرکب سواری. (برهان) (آنندراج). مرکب چهار پا اعم از اسب یا الاغ یا اشتر. (لغت محلی شوشتر خطی) هرحیوان که بر چهارپا رود. حیوان بارکش. ماشیه. مال. اسب. الاغ. قاطر. شتر. مرکب. ستور. بارگی. دایره، چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. (منتهی الارب) : چاروایی دوسه و یک دو غلام چاروا هم به کری خواهم داشت. خاقانی. نه محقق بود نه دانشمند چاروایی بر او کتابی چند. سعدی. ، هر چیزی که چهارپا داشته باشد. (برهان) (آنندراج) ، الاغ. حمار. درازگوش. یعفور. (غالب دهات خراسان و در تداول روستائیان آنجا). و رجوع به چارپا شود
دهی است از دهستان ایوۀ بخش ایذۀ شهرستان اهواز، 48هزارگزی باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 90 تن، زبان آنان فارسی بختیاری، آب از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین ’سنگال’ و صحرا، سکنه 300000 تن، حاکم نشین ’نیورو’
دهی است از دهستان ایوۀ بخش ایذۀ شهرستان اهواز، 48هزارگزی باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 90 تن، زبان آنان فارسی بختیاری، آب از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین ’سنگال’ و صحرا، سکنه 300000 تن، حاکم نشین ’نیورو’
نهری است در لهستان از سلسله جبال کارپات سرچشمه میگیرد و به طرف شمال جریان می یابد، از ایالت براندبورگ عبور می کند و در پایین فرانکفورت به رود ادرا می پیوندد و قسمت عمده آن برای کشتیرانی مناسب است و آن را 718 هزار گز طول باشد
نهری است در لهستان از سلسله جبال کارپات سرچشمه میگیرد و به طرف شمال جریان می یابد، از ایالت براندبورگ عبور می کند و در پایین فرانکفورت به رود ادرا می پیوندد و قسمت عمده آن برای کشتیرانی مناسب است و آن را 718 هزار گز طول باشد
چاروا، (برهان) (آنندراج)، مرکب سواری، (برهان) (آنندراج)، اسب و استر و خر و شتر و امثال آن، (برهان) (آنندراج)، هر حیوانی که دارای چهار دست و پا باشد، (ناظم الاطباء)، ستور بارکش و سواری، (ناظم الاطباء)، الاغ، حمار، درازگوش، نعم، (نصاب الصبیان)، ماشیه، مال: همه خارسانها کنم چون بهشت پر از مردم و چارپایان و کشت، فردوسی، همه شهر و ده گر براندازی الا علف خانه چارپایی نیابی، خاقانی، که هر چارپایی که آرد شتاب بپای اندر آرد کسی را ز خواب، نظامی، بسی برداشت از دیبا و دینار ز جنس چارپایان نیز بسیار، نظامی، وز آنجا سوی قصر آمد بتعجیل پس او چارپایان میل در میل، نظامی، نه محقق بود نه دانشمند چارپائی بر او کتابی چند، سعدی، چارپائی برآورد آواز و آن تلذذ بر او حرام کند، سعدی، دوکس ، عدد بسیار از چارپایان و گوسپندان، دعثور، بسیار از چارپایان، (منتهی الارب)، و رجوع به چاروا و چارپای شود
چاروا، (برهان) (آنندراج)، مرکب سواری، (برهان) (آنندراج)، اسب و استر و خر و شتر و امثال آن، (برهان) (آنندراج)، هر حیوانی که دارای چهار دست و پا باشد، (ناظم الاطباء)، ستور بارکش و سواری، (ناظم الاطباء)، الاغ، حمار، درازگوش، نعم، (نصاب الصبیان)، ماشیه، مال: همه خارسانها کنم چون بهشت پر از مردم و چارپایان و کشت، فردوسی، همه شهر و ده گر براندازی الا علف خانه چارپایی نیابی، خاقانی، که هر چارپایی که آرد شتاب بپای اندر آرد کسی را ز خواب، نظامی، بسی برداشت از دیبا و دینار ز جنس چارپایان نیز بسیار، نظامی، وز آنجا سوی قصر آمد بتعجیل پس او چارپایان میل در میل، نظامی، نه محقق بود نه دانشمند چارپائی بر او کتابی چند، سعدی، چارپائی برآورد آواز و آن تلذذ بر او حرام کند، سعدی، دَوْکَس ْ، عدد بسیار از چارپایان و گوسپندان، دعثور، بسیار از چارپایان، (منتهی الارب)، و رجوع به چاروا و چارپای شود
ارته. در اوستا و پارسی باستان بمعنی مقدس است مانند اردا چنانکه در ارتخشثره (اردشیر) بمعنی شهریاری مقدس و ارته وهیشته (اردیبهشت) بمعنی بهترین مقدس و نیز پیش از نام بعض ایرانیان قدیم می آمده است چنانکه ارتبان (اردوان)
اَرْتَه. در اوستا و پارسی باستان بمعنی مقدس است مانند اَردا چنانکه در ارتخشثره (اردشیر) بمعنی شهریاری مقدس و ارته وهیشته (اردیبهشت) بمعنی بهترین مقدس و نیز پیش از نام بعض ایرانیان قدیم می آمده است چنانکه ارتبان (اردوان)
طنبور و رباب چهارتار را گویند، (برهان) : طبع گیتی راست شد درعهد تو زآنسان که باز نشنود صوت مخالف هیچکس زین چارتار، سلمان ساوجی، ، کنایه از چهارعنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهاررکن، (برهان)، رجوع به چارتا و چارتاره شود
طنبور و رباب چهارتار را گویند، (برهان) : طبع گیتی راست شد درعهد تو زآنسان که باز نشنود صوت مخالف هیچکس زین چارتار، سلمان ساوجی، ، کنایه از چهارعنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهاررکن، (برهان)، رجوع به چارتا و چارتاره شود
نام خلیجی است از بحرالیونان و نیز قسمتی از حدود شمالیۀ یونان، بین 39 درجه عرض شمالی و 21 درجۀ طول شرقی و طول آن از شمال غربی بجنوب شرقی 25 میل و عرض آن از 4 تا 10 میل است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
نام خلیجی است از بحرالیونان و نیز قسمتی از حدود شمالیۀ یونان، بین 39 درجه عرض شمالی و 21 درجۀ طول شرقی و طول آن از شمال غربی بجنوب شرقی 25 میل و عرض آن از 4 تا 10 میل است. (ضمیمۀ معجم البلدان)