جدول جو
جدول جو

معنی چاربیستی - جستجوی لغت در جدول جو

چاربیستی
نام منصب که از طرف پادشاه باشد، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مؤلف آنندراج در شرح این ترکیب گوید: ’چارصدی، طغرا در مشابهات گوید: فقره و بهادران یاسمین با قصباتیان سه برگه بچارایستی شگفتگی رسیدند، از غوامض سخن’ و چارصدی و چهارصدی را نیز شرح نکرده است، و در مأخذ دیگر یافته نشد
لغت نامه دهخدا
اصطلاحی در بازی آس، چاربرگ بازی ورق یا آس که هر برگ آن نقش ’بی بی’ دارد و در بازی آس پس ازچارآس و چارشاه امتیازش از سایر برگها بیشتر است
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
ظرافت و تیزدستی و چابکی. (ناظم الاطباء) :
کمر بندد و چربدستی کند
بصد مهر مهمان پرستی کند.
نظامی.
، هنرمندی. مهارت. چیره دستی:
بفرمود تا زخم او را به تیر
مصور نگاری کند بر حریر
کمان مهره و شیر و آهو و گور
گشاده بر او چربدستی و زور.
فردوسی.
بدان چربدستی رسیده بکام
یکی پرمنش مرد ’مانی’ بنام.
فردوسی.
، تردستی و شیرینکاری، عاقلی و خردمندی، غلبه و تفوق. رجوع به چربدست شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق. قمار چارنفری. شرکت چار نفر در قمار با ورق. همبازی شدن چار نفر در قماری که بیش از چار نفر هم میتوانند در آن بازی شرکت کنند. چهار حریف در بعضی قمارها. چارتایی. چار نفری. چارحریفی. چار نفری بازی کردن
لغت نامه دهخدا
چاراصلی، چارریشه ای، کنایه از ریشۀمحکم و استوار، چارعنصری:
کاین هفت خدنگ چاربیخی
وین نه سپر هزارمیخی،
نظامی (لیلی و مجنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چربدستی
تصویر چربدستی
چابکی چالاکی جلدی، مهارت زیردستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چربدستی
تصویر چربدستی
((~. دَ))
چابکی، مهارت
فرهنگ فارسی معین