جدول جو
جدول جو

معنی چاربانکه - جستجوی لغت در جدول جو

چاربانکه
بطری سرکه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
چهارشانه، ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
قریه ای است از قرای غار من اعمال طهران این قریه خالصۀ دیوان اعلی میباشد. (مرآت البلدان ج 4 ص 44)
جزو دشتی است. (مرآت البلدان ج 4 حاشیۀ ص 44)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کسی که قدش کوتاه و شانه هایش پهن و قوی باشد. (از آنندراج) :
ز ضرب گرز کین از هر کرانه
شده بالا بلندان چارشانه.
محمد قلی سلیم (از آنندراج).
، قوی هیکل و تنومند. (آنندراج). تنومند و قوی هیکل و فربه. (ناظم الاطباء). کسی که سینه و بر پهن و قوی و درشت دارد. قوی جثه. تناور و سطبر اندام:
کمان ابروش کوتاه خانه
قد شمشاد پیشش چارشانه.
اشرف (از آنندراج).
، ناموزون قد و بداندام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زود، چالاک، (ناظم الاطباء)، محسوس، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
رجوع به چهار بامک شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
یک نوع پارچه. پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. (ناظم الاطباء). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچۀ شطرنجی، هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. (ناظم الاطباء) ، دیگ بزرگی که دارای چارخانه باشد. (ناظم الاطباء) :
نخواهد ماند آخر جاودانه
در این نه مطبخ این یک چارخانه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
اپلکاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تنومند، چهارشانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شطرنجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چهارخانه، تکبیر
دیکشنری اردو به فارسی