متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’بعقیدۀ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان ’جرخان’ (با جیم) بضم اول شهری بخوزستان نزدیک شوش یاد شده است
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’بعقیدۀ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان ’جرخان’ (با جیم) بضم اول شهری بخوزستان نزدیک شوش یاد شده است