متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
دهی جزء دهستان بزجلو بخش وفس شهرستان اراک در 17 هزارگزی جنوب خاوری کمیجان و 8 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر است با 202 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده آنجا غلات، انگور و لبنیات است، شغل مردان زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان بزجلو بخش وفس شهرستان اراک در 17 هزارگزی جنوب خاوری کمیجان و 8 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر است با 202 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده آنجا غلات، انگور و لبنیات است، شغل مردان زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
پیک، چپر، برید، پست، قاصد، نامه بر، گسی بنده، و رجوع به پیک و برید و چپر و گسی بنده وچاپارخانه شود، نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند، (مرآت البلدان ج 1 ص 337)
پیک، چپر، برید، پست، قاصد، نامه بر، گسی بنده، و رجوع به پیک و برید و چپر و گسی بنده وچاپارخانه شود، نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند، (مرآت البلدان ج 1 ص 337)