جدول جو
جدول جو

معنی چابق - جستجوی لغت در جدول جو

چابق
(بُ)
سر تازیانه. در فرهنگ رشیدی ذیل کلمه ’چابک’ چنین آمده: ’چابک به معنی تازیانه در غیر شعر خسرو دیده نشد و ظاهراً هندی است:
خشم ستیزنده را چابک تأدیب زن.
اما در صراح در لغت عذب گفته که عذبهالسوط، چابق. پس ظاهر شد که لفظ چابق است بقاف و به معنی سرتازیانه و ظاهراً زبان مغولی است نه فارسی’؟ ارباذ، تازیانۀ چابق دار ساختن. (منتهی الارب). ربذه، چابق تازیانه. عذبه، چابق تازیانه. (منتهی الارب). صیله، گره چابق تازیانه. (صراح). و رجوع به چابک در این معنی شود
لغت نامه دهخدا
چابق
ترکی: سوزه تیریز جامه دو سه گوش بر دوگوش دامن جامه
تصویری از چابق
تصویر چابق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چابک
تصویر چابک
(پسرانه)
چالا ک، زیبا و ظریف، زیباروی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
(پسرانه)
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چارق
تصویر چارق
نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، شم، پاتابه، پاتوه، پای تابه، پالیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چابک
تصویر چابک
چست و چالاک، سریع، برای مثال با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴ - ۵۹۵)، به سرعت، ماهرانه، زیبارو، تازیانه، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابق
تصویر سابق
زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابق
تصویر سابق
پیشین، پیشی گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
چالاک، فرز، تند، سبک چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارق
تصویر چارق
کلمه ترکی، نوعی کفش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابق
تصویر تابق
پنهان شدن، باز داشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تابه آگور بزرگ را گویند، تابه آوند آهنی که در آن نان پزند، شیشه طبقه: آشکوب اشکوب تازی گشته تباک تنباکو طابق مطابق: برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارق
تصویر چارق
((رُ))
کفشی چرمی با بندهای بلند که به دور پا پیچیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چابک
تصویر چابک
((بُ))
چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابق
تصویر سابق
((بِ))
پیشی گیرنده، قبلی، گذشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابق
تصویر سابق
پیشین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سابق
تصویر سابق
Former
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چابک
تصویر چابک
Dexterous, Lithe, Nimble, Spry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سابق
تصویر سابق
ancien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سابق
تصویر سابق
бывший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چابک
تصویر چابک
geschickt, geschmeidig, flink, spritzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
ehemalig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چابک
تصویر چابک
спритний , гнучкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سابق
تصویر سابق
колишній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چابک
تصویر چابک
zręczny, gibki, zwinny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
były
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چابک
تصویر چابک
ловкий , гибкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سابق
تصویر سابق
前任的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چابک
تصویر چابک
habilidoso, ágil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سابق
تصویر سابق
anterior
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چابک
تصویر چابک
abile, agile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سابق
تصویر سابق
precedente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چابک
تصویر چابک
diestro, ágil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سابق
تصویر سابق
anterior
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چابک
تصویر چابک
灵巧的 , 灵活的 , 活泼的
دیکشنری فارسی به چینی