- پیژاما
- پیجامه، شلوار زیر
معنی پیژاما - جستجوی لغت در جدول جو
- پیژاما
- زیر جامه، شلوار پارچه ای راحتی که در خانه پوشند، پی جامه
- پیژاما
- پیجامه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی انگلیسی گشته پا جامه پی جامه
پارسی تازی گشته پا جامه
اتفاق، تصادف
پیرامون: زرنگ شهری با حصارست و پیرامن او خندق است. بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین گلشنی پیرامنش چون روضه دار السلام. (حافظ)
پیغام ها نادرست
زیر جامه
کاری که ناگهان پیش آید، حادثه، واقعه، رویداد
هر گیاهی که دارای ریشه و ساقه و برگ و گل باشد، بارزالتناسل
پیرامون، اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
سرانجام، نتیجه، عارضه، عاقبت
مراسله، آنچه از گفتار بکسی گویند که رفته بدیگری از جانب گوینده رساند، پیام رسالت
سخن یا مطلبی که از طرف کسی برای کس دیگر فرستاده شود، برای مثال از هرچه می رود سخن دوست خوش تر است / پیغام آشنا نفس روح پرور است (سعدی۲ - ۳۳۹)
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
سخن یا مطلبی کتبی یا شفاهی که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود، پیغام، خبر، برای مثال در راه عشق وسوسۀ اهرمن بسی ست / پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن (حافظ - ۷۹۶)
پیام رساندن (گزاردن، آوردن): منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
پیام رساندن (گزاردن، آوردن): منتقل کردن پیام کسی به دیگری،
پیمودن، پیماینده، پسوند متصل به واژه به معنای طی کننده مثلاً جهان پیما، راه پیما، زمین پیما، پسوند متصل به واژه به معنای نوشنده مثلاً باده پیما، واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز