جدول جو
جدول جو

معنی پینگوئن - جستجوی لغت در جدول جو

پینگوئن
با پشت پا به چیزی برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پرنده ای ساکن در قطب جنوب با پاهای پرده دار و بال های کوتاه که نمی تواند پرواز کند و در آب شنا می کند
فرهنگ فارسی عمید
(پَ ءَ)
قسمی از مرغان پالمی پد با بالهای کوتاه که در سواحل نواحی قطبی زیست می کنند
لغت نامه دهخدا
عمل پیشگو، کهانت، عرافت، غیب گویی، (تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 16)
لغت نامه دهخدا
(نِ تُونْ)
نام قصبه ای در ایالت دوربان از خطۀ ناتال در افریقای جنوبی. در 55 هزارگزی از جهت جنوب شرقی پیترماریتزبورگ در روی خط آهنی که از دوربان به پیترماریتزبورگ میرود واقع گشته است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
برنگ فیل، همانند فیل از گرانی و تناوری، چون پیل بجثه
لغت نامه دهخدا
(سُنْ)
نام دو برادرکه در سفر اول کریستوف کولومب به آمریکا با وی همسفربودند و بعداً هم مستقلاً پاره ای از نقاط آمریکا را کشف کردند. برادر کوچکتر در سنۀ 1500 میلادی ببرزیل درآمد و مصب نهر آمازون و رودخانه ای در گویان کشف کرد که بنام خود او موسوم شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
مرغی است دارای پاهای پرده دار و بالهای کوتاه که بواسطه بالهای کوچکش نمیتواند پرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلگون
تصویر پیلگون
برنگ پیل بلون فیل، مانند فیل از گرانی و تناوری دارای جثه فیل
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ ئَ))
پرنده ای از راسته پرندگان دریایی و بی پرواز است. بال هایش از پره های پولک مانند به رنگ سیاه و سفید پوشیده شده و بدون شاهپر است. در زیر پوست چربی فراوان ذخیره دارد و می تواند به صورت قائم بایستد. در قطب جنوب دیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیلگون
تصویر پیلگون
به رنگ پیل، خاکستری، مانند فیل از بزرگی و سنگینی
فرهنگ فارسی معین
انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
از کار انداختن، انجام کاری را به تأخیر انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه در بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
انداختن، چپاندن
فرهنگ گویش مازندرانی