جدول جو
جدول جو

معنی پیمبرزاده - جستجوی لغت در جدول جو

پیمبرزاده
(پَ یَ / یُ بَ دَ / دِ)
پسر پیغمبر. از اولاد پیغمبر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ غَ بَ دَ / دِ)
فرزند پیغمبر. اولاد رسول. ج، پیغمبرزادگان: زکریا در محراب نشسته بود، و بنی اسرائیل و علماء و پیغمبرزادگان نشسته بودند. (قصص الانبیاء ص 203). گفت ای فرعون دست از بنی اسرائیل بدار و ایشان را زحمت مده و ببندگی مدار که ایشان آزادند و پیغمبرزادگانند. (قصص الانبیاء ص 99)
لغت نامه دهخدا
(پَ یَ / یُ بَ دَ/ دِ)
فرزند پیغمبر بودن:
چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
پیمبرزادگی قدرش نیفزود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دِ)
فرزند پیر و شیخ و مرشد، پیرزاد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیمبر زاده
تصویر پیمبر زاده
فرزند پیغمبر از اولاد پیامبر
فرهنگ لغت هوشیار
فرزند پیغمبر، جمع پیغمبر زادگان: زکریا در محرب نشسته بود و بنی اسرائیل و علما و پیغمبر زادگان نشسته بودند
فرهنگ لغت هوشیار